14 عضو
😅ناراحت نشدم ولی نمیدونم چرا ی حس بدی گرفتم
حق داری
مخصوصا وقتی بعد از شام قرار بود بریم خونه ی خواهرشوهر بزرگه ب شوهرم گفتم میری گفت ن نمیرم تو برو
میدونی حس های بد گذران
یه لحظه ناراحت شدی حق هم داشتی ولی خب این حس ها نهایت نیم ساعت طول میکشه
عمه ی دومادشون فوت کرده راهشون دوره میخواستیم بریم خونه ی خواهرشوهرم ی سر بهشون بزنیم گفتیم بعد از شام بریم خواهرشوهرم گفت بریم بعد شوهرم گفت بیا برسونمت مادرش گفت نمیخواد برین فلان علیه
خب
خلاصه اینکه مادرشوهرم راضی شد گفت باشه پس باهم برین
بخاطر همین من فک میکردم میره
جاریم و برادرشوهرمم بودن
جلو اونا گفت نمیرم تو میری برو بعد گفتم باشه دیگه برادرشوهرم اصرار کرد ک بریم گفت مام میخوایم بریم
مادرشوهرمم دوباره شروع کرد ب غر زدن
چی میگفت؟
گفت ببخشید اون فاحشه کیه ک من برم براش فاتحه بخونم گفت الان دیگه بزرگترا میمونن تو خونه هرکس دلش خواست میره فاتحه خونی و عیادت اینا
😑دامادشون پسر خاله ی منه
فامیل اونام هست دیگه
چه بد دهن😑
بخاطر این ک با دخترش دعوا کرد دخترش اومده بود خونه ی مادرش قهر بود ی روز موند فرداش رفت
خیلی بدم اومد
هرچی ک بود اون الان فوت کرده
منظور خواهرشوهرت؟
میگف عمه اش ک سهله کل خاندانش بمیرن نمیرم
عاره
اووووه بیخیال نازی
پیام
nini.plus/
برای ارسال پیام به این گروه باید ابتدا اپلیکیشن نی نی پلاس را دانلود نمایید.
این بخش در حال طراحی می باشد