مادران دانا

2 عضو

پاسخ به

دلم براتون تنگ شده

منم همینطور اما تنقدر درگیر بدخلقی های امیرعلی ام ک اصلا هیچی ب ذهنم نمیاد و وقت هیچ کاری رو ندارم

1398/05/03 01:37

پاسخ به

بیسکوییت مادر میخوره بدی دستش؟

ن عزیزم خورد میکنه و پودر میکنه کاملا میریزه زمین

1398/05/03 01:37

شربت زینک و آهنش رو هر روز میدی؟

1398/05/03 01:37

پاسخ به

ن عزیزم خورد میکنه و پودر میکنه کاملا میریزه زمین

خودت تکه های کوچک بزاری تو دهنش چی؟

1398/05/03 01:37

پاسخ به

مهد آیدین شده برامون یه پروژه . یه مدیر بداخلاق بد دهن دروغگویی داره که فقط و فقط به فکر جیبشه . چند...

ای بابا..توام ک از همه شرایطت سخت تره واقعا خدا قوت

ینی میخوای ی مهد خارج از اداره ببری؟؟

1398/05/03 01:38

پاسخ به

ای بابا..توام ک از همه شرایطت سخت تره واقعا خدا قوت ینی میخوای ی مهد خارج از اداره ببری؟؟

بله مجبورم

1398/05/03 01:38

پاسخ به

شربت زینک و آهنش رو هر روز میدی؟

اره هیچ فایده ای نداره

1398/05/03 01:38

پاسخ به

بله مجبورم

خعلی سخته ک تحقیق میکردی برای جای جدید ک با اطمینان سرکار بری

1398/05/03 01:39

باورت نمیشه ازساعت 10 تا الان لبام مثل ماست بهم چسبیده ..خعلی ناراحتم
هی شوهرم میگه چیشده ..حوصله ندارن بااونم بحث کنم.میبینه و مبدونه دغدغه م چیه اما الکی میپرسه..

1398/05/03 01:40

از طرفی هم چون غذا خوردن مستلزم یک جا نشستنه، بچه های ما مشکل دارن باهاش

1398/05/03 01:45

تو مهد بچه ها رو میزاشتن تو کریر اول خوب تاب میدادن بچه گیج شه ، همزمان هم موبایلشون رو میدادن دست بچه چیزی ببینه . بعد با قاشق گنده غذا سه برابر حجم دهن بچه میزاشتن تو دهنش

1398/05/03 01:45

یه جور شکنجه است ولی ج میده

1398/05/03 01:45

از طرفی هم من دارم آیدین رو عادت میدم به خرده خوری . دقیقا خلاف چیزی که کتابها میگن . میخوام دهنش عادت کنه به جنبیدن . حالا هر چی . بیسکوییت مادر ، لواشک ، شیرینی ، ماکارونی ....

1398/05/03 01:45

محدثه میترسم یه چیزی بهت بگم . ببین اینو شاید هیچ دکتری نگه . شیرت رو کم بده بهش . یعنی فقط وقتی میخواد بخوابه شیر بده . من حس میکنم الان شیرم حسابی حجم داره ولی جون نه . وقتی شیر میخوره معده پر میشه چیزی نمیخواد

1398/05/03 01:45

غذاشم میکس شده میدم

1398/05/03 01:45

ظاهرا برنامه قاط زد پیام هام نرسید

1398/05/03 01:45

پاسخ به

باورت نمیشه ازساعت 10 تا الان لبام مثل ماست بهم چسبیده ..خعلی ناراحتم هی شوهرم میگه چیشده ..حوصله ند...

باور کن خیلی خوب باورم میشه ‌. خوب کاری میکنی به شوهرت نگو . میگه وسواس داری

1398/05/03 01:47

الان 2 پیمونه شیر درست کردم لب نزد

1398/05/03 02:05

پاسخ به

از طرفی هم من دارم آیدین رو عادت میدم به خرده خوری . دقیقا خلاف چیزی که کتابها میگن . میخوام دهنش عا...

منم هی بهش تند تند چیزای مختلف میدم اما میبینم هرکدومو یجا ریخته و لصلا نخورده..
چون مدام داره راه میره از لحظه ای ک بیدار میشه و اصلد ی ک جا نمیشینه

1398/05/03 02:07

امیرعلی عمرا اگه تو کریر بشینه تا من گیجش کنم

1398/05/03 02:07

آیدین هم شیر خشک نمیخوره دیگه حتی تو ماشین هم نمیخوره

1398/05/03 02:07

تو بغلم میگیرم راه میریم میریم تو یخچال میریگ سراع وسایل های داخل کابینت میریم سراغ کمد من میریم سراغ کمد خودش ‌...هرکاری میکنم تالب باز کنه ی قاشق بخوره

1398/05/03 02:08

پاسخ به

الان 2 پیمونه شیر درست کردم لب نزد

نان خوشمزه است
اونم امتحان کن بزار

1398/05/03 11:19

راست می گه شیر خودت فقط شبا بهش بده

1398/05/03 11:19

بچه دوستم نزدیک دو سالشه اونم همش به مامانش می گفت شیر بده

1398/05/03 11:19