مامانای شهریور ۱۴۰۲

145 عضو

لعنت ب این خارش
کی فردا میشع اخہ ??

1402/01/20 14:31

درکل خوشبحال همتون
فک کنم من فقط خیلی چاق بشم

1402/01/22 16:01

پاسخ به

ن خالی

مرسی عزیزم

1402/01/23 12:50

پاسخ به

???

قلقلک میده انگار

1402/01/23 21:46

پاسخ به

وا مگہ میشع سونو گرافی بلد نباشع انجام بدہ من انومالی رفتم کلی فشار داد تازہ تکون میداد دستگاہ و نی ...

اخه من انتی رفتم انقد دستگاهش خوب وبعد و خودش کار بلد اینجور نبود اونموقع کوچیکترم بود.

1402/01/24 22:01

پاسخ به

ای جانم الهی بسلامتی الهی امییییین

دست خداس ھمہ چی
بسپار بخودش انءشااللہ ک نی نی ھمہ چیش سالمہ

1402/01/25 17:23

پاسخ به

دست خودم نی ?

من از شدت استرس امروز فک کنم فقط50تا ایت الکرسی خوندم??

1402/01/26 23:58

17 هفته و 6 روزم بود رفتم پیشش
بهم گف 16 هفته ای و اول چهار ماه?

1402/01/27 00:32

سلین و ماهلین دوس داشتم شوهرم قبول نکرد

1402/01/27 23:13

پاسخ به

من شوهرم میگ فقط ایرانی

شوهر من درست چیزی نمی گه اما می گه اسم عربی زیاد دیگه بچه ها الان نمی پسندند

1402/01/27 23:32

این و ولش کن مھم دکترتہ اون بگہ حلہ بعدشم ک بخدا بسپار

1402/01/28 17:47

پاسخ به

خداروشکر انشالله همه جواب بگیرن کسی تو دلش نمونه بچه دار شدن

الھی آمین بحق شش ماھہ ارباب ھمہ حاجت روا بشن

1402/01/29 16:55

خداروشکر برای اولی اصلا درد نکشیدم خیلی خوب بود
از سزارین خیلی راضیم

1402/01/29 17:02

دخترم 10:10دیقه ب دنیا اومد
بعد دکتر رف .اون یکی دکتر بخیه میزد

1402/01/29 17:09

از اون روز ک اومدم خونه شکممو بستم با چادر
شکم بند اذیتم میکرد

1402/01/29 17:23

پاسخ به

مثلا چرا

ی خورده کج شده بود

1402/01/29 17:48

الانم همش خونه رو شلوغ میکنه همه اسباب بازیاش وسط خونس

1402/01/29 17:55

پاسخ به

دیگه سرکلاژکردم خیالم راحته

بعدش چک کردید طولتونو؟

1402/02/02 21:10

پاسخ به

شنیدم کمتراز30سرکلاژ میکنن ان شالله که بالا رفته ولی من بااینکه استراحت مطلق بودم شیافم میزاشتم اصلن...

ان شاءالله ممنون عزیزم.برا شما همین که پایین نرفته خودش کلیه.احتمالا اصلا عمل لازم نبوده ولی احتیاط کردید

1402/02/02 21:04

هفته پیش36

1402/02/02 23:40

بخدا همچین گفتی در نیومده فک میکردم تخته تخته?

1402/02/03 20:48

پاسخ به

شکم دومی باید بیشتر باشه

ن همین اندازه ایناس

1402/02/03 23:46

عید گف دوستم میاد خونمون مهمونی زنونس نازنینو بیار اینجا با دخترش بازی کنه
منم انقد ک مراقب بچم نیس گفتم خودمم میام
(چون هرسری میره ی بلایی سرش میاد)
رفتم اونجا گف شوهر دوستمم میاد بخاطر همین باباتم از سرکار میاد خونه
منم گفتم خب شوهر من فقط اضافس زودتر میگفتی باهم بیاییم بعد ک زنگ میزدم ب شوهرم بگم بیا میگف ن نگو بیاد .اونم نیومد هرچی گفتم
گوشیو قط کردم مامانم برگشت ب من گف غذا کم درست کردما من ففط گفتم نازنین بیاد
ب قران نموندم ب شوهرم گفتم بیاد دنبالم
از اون روز ب بعد دیگ خونش نرفتم تا الان
مگ مادر اینجوری میشع؟؟؟؟؟؟

1402/02/04 13:44

رابطه بابات با مامانت چطوره؟؟؟

1402/02/04 13:47

اروم رو شکمت بزن
من اینکارو میکنم.شیرینی همیشه جواب نمیده بهم

1402/02/04 14:01