خانه دوست دهه ۶۰ 👭🤰🤱💐🧿

3 عضو

پاسخ به

حرف بزنم دعوا میشه. حرف نزنم روسرم سواره

دعواش کن رو بهش نده

1401/12/07 12:08

گفتن تعطیل باشیم درآمدمون بیشتره

1401/12/07 13:37

ما هم فقط به تماشای جهان آمده ایم

1401/12/07 13:48

پاسخ به

وقتی نیست نداره شوهرش مهریه از چی بگیره؟ کارمند هم نیست که بخوان حقوقش رو درصدی ازش بگیرن...

بلاخره یچی داره،بی هیچی هم ک نی

1401/12/07 14:32

میترسم

1401/12/07 15:15

پاسخ به

ریحانه ام اینجوریه عیب نداره

چ میدونم خل شدم توجهم زیاده

1401/12/07 15:28

پاسخ به

اخه جاریت چرا در یخچالت رو باز کرده

فضولن

1401/12/07 15:34

پاسخ به

قصدش اذیت کردن کلآ ?

الکی میگن ک نخوابن

1401/12/07 16:12

??

1401/12/07 23:18

از 7 صبح بیدارم
درگیر بودم با الوین تا 1ظهر
صبحانه نصفه خوردم. هی گریه کرد، نق زد

2 مامانم اومد. همه جارو دستمال کشیدم جاروبرقی زدم
ناهار درست کردم ظرفاشو شستم
خواهرم اومد با اونا نشستم چای دم کردم و...
بعد رفتم حمام

تازه میخواستم لوسیون بزنم بدنم
دیدم کیوان گوشت و مرغ خریده??
دیگه اونارو شستم بسته بندی کردم
شام درست کردم .آوردم خوردیم و...

تااا الان ک بچه رو پامه
ب معنای واقعی کلمه پاره شدم?????

1401/12/07 23:57

الهام کتفت خوب شد

1401/12/08 00:05

پاسخ به

ن بابا ما چنوقته نداریم بسکه یا کار هست یا خسته ایم میخوابیم ?

یادش بخیر من ی زمانی میدادم

1401/12/08 14:05

سلام ممنون
بهتر شدین خانوادگی

1401/12/08 15:32

پاسخ به

انشاااله که از پسش بر میایید و به خودتون بعدش افتخار میکنید

الهی آمین. حالا الان یه متخصص مغز رو آورده بودن برای ویزیت خونه گفته بود بعد 3 ماه خوب میشه اگر زخم بستر نگیره نمیدونم اصلا کی راست میگه فقط میدونم منم اگه ویزیت یک میلیون و دویست میگرفتم امید به زندگیم بالا بود

1401/12/08 16:52

تک دانه‌ کوچک 2500

1401/12/08 17:52

پاسخ به

حرفی .‌حرکتی.. چیزی ..میزنه؟؟

هیچی فقط میگن بلندش میکنن چشم‌هاش و باز میکنه سمیه یه چیز بگم وحشتناکه یاد این عروسک‌ها که بلند میکنیم چشم‌هاش رو باز میکنه میوفتم وای وای به نظرم اصلا خوب نیست اونا هنوز امید دارن الان میخاستن رو تخت حمام کنن

1401/12/08 18:07

اوضاع مانی خرابه

1401/12/08 19:19

پاسخ به

ما بچه ها همین می خورن هندی میریزن رو سرشون یا پرت می کنن برای هم بازی می کنن باهاش نمی خورن

هندی ماهم نمی خوریم احساس میکنم آدم باد میکنه

1401/12/08 21:10

فکر کن گفتم برم سیب بگیرم کیلو 25 داست 15 داشت ده داشت کیلو 7 داشت من نشستم کیلو 7 برداشتم شد 10 تومن بهش میگم بهم پوزخند می زنه جلو کلی ادم در نانوایی عوض تشکرش

1401/12/08 22:32

پاسخ به

تو پول بزنی حسابش؟

آره کارت حقوق ش دست منه برای خرجی خونه دست خودش باشه آخر ماه باید بریم گدایی

1401/12/08 22:36

پاسخ به

نرگس جون همه یه دوره سختی توی زندگی داشتن منم خیلی سختی کشیدم برای همین درک میکنم میگم شما کوتاه نیا...

شوهرم کارگر ولی استخدام رسمی هست

1401/12/08 22:54

پاسخ به

خونه خوبه بابا کجا میخوا بری.. بمون با الوین بازی کن سرگرم شو باهاش.. سختیت این چند ماهه

نه خونه دلگیر شده برام
اون از بارداری ک بخاطر دردام و شرایطم جایی نرفتم، اینم از الان?

حالا میگه تعطیلات بریم سرعین
اما با بچه میترسم برم. اونجا خیییلی سرده
مریض میشه

1401/12/08 23:03

پاسخ به

خب چرا مسکن مهر فروختی؟

میگم که پول لازم بودیم شوهرم با محل کارش مشکل داشت 6 سال بیمه طلب داشت نمی دادن 5 سال دوندگی کردیم برگشت سر کارش بیمه ش درست شد بیمه حدود 200 میلیون باید می‌دادیم تا 6 سال جز سابقه ش بشه اگه خودمون می خواستیم بدیم آنها حقوق نمیدادن شوهرم بگه نمیام استعفا بده برای مقاومت در برابر ظلم کارفرما مجبور شدیم

1401/12/08 23:08

پاسخ به

خدانکنه فداتشم.. خواهر گلم.. مرسی ??‌.. کیوانم نمیره؟

عزیزدلی
بدون من بره؟؟؟
ن باباااا???
دو سال پیش با شوهرخواهرش رفتن اردبیل واسه خرید زمین
گفت توام بیا، من تازه سقط کرده بودم حال روحیم مساعد نبود نرفتم

از لحظه ای ک راه افتاد تا برگرده خدا شاهده صدبار بیشتر زنگ زد

فردای روزی ک رسیده بود ویس داد، صداش بغض آلود???

میگفت سالن دراز کشیدم یهو حس کردم صدات از اتاق خواب میاد، اومدم دیدم نیستی
پام میشکست نمیرفتم
عجب غلطی کردم????

من میخندیدم ب پیاماش فقط
جدایی ما همون دو روز بوده

1401/12/08 23:15

پاسخ به

سمیه جون مادرشوهرت رو بردی دکتر؟؟؟

ن من نمیرم.. دخترش میخواد ببرش بیمارستان چکاب بده

1401/12/09 11:40