مامانای مهربون 1402❤️🧿

1 عضو

پاسخ به

من تازه رحمم اصلا باز نبود وقتی رفتم بستری بشم ماماها میگفتن برو تا دردت بگیره بعد بیا دیگه گفتم زنگ...

ای جانم

1401/10/27 22:20

پاسخ به

اخی .من‌ آشپزخونه مرتب کردم چایی آوردم براشون نشستم

من هیچ کاری نکردم ظرفام موندهههه

1401/10/27 22:20

بعد سروم زدن یه ماما بود هی میومد غر میزد بهم که الکی اومدی هم وقت خودت و میگیری و درد میکشی هم وقت مارو تو رحمت باز نیست 24 ساعت درد میکشی حالا ببین

1401/10/27 22:20

من کلا سزارینی بودم چون آوا بریچ بود

1401/10/27 22:20

ولی یه روز زودتر اومد

1401/10/27 22:20

با درد طبیعی خودمو رسوندم بیمارستان

1401/10/27 22:20

من 7 شب بستری شدم 10 شب اماده زایمان شدم ????اخ اون ماما ضایع شد

1401/10/27 22:20

پنج سانت دهانه رحمم باز شده بود

1401/10/27 22:21

پاسخ به

من کلا سزارینی بودم چون آوا بریچ بود

بچه دوست داشت با پا وارد زندگی بشه

1401/10/27 22:21

پاسخ به

من 7 شب بستری شدم 10 شب اماده زایمان شدم ????اخ اون ماما ضایع شد

ای جونم

1401/10/27 22:21

پاسخ به

پنج سانت دهانه رحمم باز شده بود

چه خوب

1401/10/27 22:21

پاسخ به

بچه دوست داشت با پا وارد زندگی بشه

اره سرش معده منو پوکونده بود

1401/10/27 22:21

پاسخ به

چه خوب

چه فایده
درد طبیعی کشیدم سزارین شدم

1401/10/27 22:22

درد هر دو تا رو کشیدم ?

1401/10/27 22:22

بعد انقد اروم بودم اصلا سروصدا نداشتم گاهی تو دردام اشک میریختم بعد مهلام به دنیا اومد اصلا گریه نکرد دکتر میگفت مادر و دختر مظلومید

1401/10/27 22:22

پاسخ به

بعد انقد اروم بودم اصلا سروصدا نداشتم گاهی تو دردام اشک میریختم بعد مهلام به دنیا اومد اصلا گریه نکر...

جون دلم

1401/10/27 22:22

منم خیلی مظلومم تو درد

1401/10/27 22:22

پاسخ به

اره سرش معده منو پوکونده بود

جیگرش و بخورم

1401/10/27 22:22

پاسخ به

چه فایده درد طبیعی کشیدم سزارین شدم

اره اینجوری خیلی بده

1401/10/27 22:22

از سه صبح درد داشتم زینب بعد فکر میکردم دستشویی دارم هی می‌رفتم

1401/10/27 22:22

بعد دیدم نه کمرم و دلم داره میترکه

1401/10/27 22:23

تا شش همینجور میرفتم میومدم با ناله من شوهرم و مادرم بیدار شدن

1401/10/27 22:23

پاسخ به

جون دلم

من و میخاستن ببرن تو بخش همچین با خنده از اتاق عمل اومدم بیرون همه هنگ بودن شوهرم میگه مثل این زنا بودی که انگار ده تا شکم زاییدن عادت دارن ??

1401/10/27 22:23

پاسخ به

از سه صبح درد داشتم زینب بعد فکر میکردم دستشویی دارم هی می‌رفتم

اره اون لحظه خیلی لحظه بدیه

1401/10/27 22:24

پاسخ به

تا شش همینجور میرفتم میومدم با ناله من شوهرم و مادرم بیدار شدن

وای دختر زودتر کاش میرفتی

1401/10/27 22:24