سلام صنم جون صبح بخیر
خواب دیدم رفتیم یه خونه رو ببینیم برای اجاره خیلی خوشگل بود هوا تاریک شده بود از پنجره نگاه کردم بارون میبارید خیلییییی
من دو تا از مهتابیا رو زدم روشن نشد .بعد صاحب خونه گفت خونه مال شما فروختم بهتون
بعد دیدم اساس کشی داری میکنیم آبجیم رو بغل کرده بودم گریه میکردم میگفتم باورم نمیشه منم صاحبخونه شدم بعد کنار سفره سجده شکر کردم وگریه میکردم .
1402/03/28 08:24