سلام صنم جان دیشب خواب دیدم یه جای رفتم بعد اونجای که بودم دایی ام با زن بچه اش بود سفره پهن کردیم که غذا بخوریم بعد از غذا خوردن انگار جشن بود که غذا هم برنج بود ما داشتیم سریع میخوردیم که یه موقع مهمان نیاد دیدیم آمد بعد زن دایی ام گفتم برنج مانده مهمان آمد گفت آره چند تا لیوان برنج اضافه دم کردم دیدم یه زن جا قابلمه برنج هسته گفتم چکار میکنه گفت معلوم نیست زیر برنج ها یه اسمی در آمد رفتم جا قابلمه دیدم برنج ها کشیده بودن یه گوشه قابلمه اسم محمد بود خیلی قشنگ رو ته دیگ بود خیلی اون اسم دیدم تو دلم خوشحالی افتاد میشه ببینی تعبیرش چی عزیزم
1401/12/02 14:45