یه روز گفتم چرا اینجوریم اخرش ک چی وظیفه نگهداری بچه ها بامنه هیچکس دلش نسوخته فقط خودم باید بفکر بچه هام باشم مطمعنا بچه نوزاد ک بیاد هنوز سختتره و نگهداریش و حالم اینجور باشه هم بچه ها اذیتن هم خودم بیشتر از اون موقع اون روزا مثلن عصرا ک شروع میشد حالم مثلن میرفتم حیاط با گلا سرگرم میکردم یا کیک میپختم یا با پسرم میرفتیم خرید یا نون میگرفتیم خلاصه حواسم پرت میکردم
1401/11/26 21:39