رقیه رو من مستقل یجورایی بار آوردم

بیا ببین دختر برادرم‌میره خونه بابام چیکارمیکنه بود ونبود بهم میریزه وهمچی قایم‌میکنه بعد دوساعتوباید بگردن دنبال وسایل بااینکه کلاس دومه

بمونی خونت مادرشوهرت نمیاد چند روزی

یا خواهرشوهرت کسی

خب من گریه میکنه
وقتی گریه کرد دیکه ساکت شدنش با خداست
شروع به لجبازی میکنه

خواهرشوهرم یکیش شیراز

یکیش بارداره

پاسخ به

خب من گریه میکنه وقتی گریه کرد دیکه ساکت شدنش با خداست شروع به لجبازی میکنه

اها اینم‌مث ریحانه یا رو میل خودم‌یا پدرتونو درمیارم از جیغ وبهونه واذیت کردن

اون یکی هم بچه یکساله داره که دوستمم میشه
مگر این بیاد که رقیه با پسرش بازی کنه

پاسخ به

اون یکی هم بچه یکساله داره که دوستمم میشه مگر این بیاد که رقیه با پسرش بازی کنه

خب بهش بگو بچش خوبه دیگه میتونه کمکت کنه

مادرشوهرت چی

پاسخ به

اها اینم‌مث ریحانه یا رو میل خودم‌یا پدرتونو درمیارم از جیغ وبهونه واذیت کردن

خب سن 3تا 5سالگی سن لجبازی و قدرت خودشونه
باید درست میش بره وگرنه بعدا آسیب میبینن

پاسخ به

مادرشوهرت چی

اون میتونه بیاد

من خو هیچکی تنهای تنها
رو دوستم‌خواستم‌حساب باز کنم‌ک شوهرش گفت میخوام ببرمش ابادان یکی دوماه بذارمش تا کارمو عوض کنم و داداشام‌کارپیدا کنن.ینی خونشون کرده هتل برا داداشاش

ولی میگم برم ابادان
حداقل خانواده خودمم هستن

پاسخ به

اون میتونه بیاد

خوبه خیلی خوبه

پاسخ به

ولی میگم برم ابادان حداقل خانواده خودمم هستن

میتونی بری خونه بابات بمونی؟

در حد دوساعت بتونن بیان لباس زیر منو بشورن ببرنم حمام و ....

پاسخ به

میتونی بری خونه بابات بمونی؟

نه

پاسخ به

نه

اگر‌میشد خیلی خوب میشد راحت بودی دیگه

من شوهرم‌میگه بمون پیش خودم‌ک بچم ببینم‌تو پیشم باشی خودم‌کاراتون میکنم

بعدم‌ما زایمان طبیعی میتونیم‌حالا ب هر ضرب و زوری یه هفته 10 روز بلندشیم

آره منم گفتم نهایت خیلی طول بکشه 20 روزه
تمام میشه با هر سختی که داره

دیگه ببینم شوهرم چی میگه

اولش میگفت دلت میخواد تا ببرمت ابادان طالقانی باز زایمان کنی من میگفتم نه اما الان گفتم مادرم میگه بیا هندیجان پیشم گفت ن من نمیذارم بچه هام باید پیشم باشن.گفتم خویلا پس خودت باید موتظبمون باشی گفت باشه