هیچکس نیمد بخدا
اخی خیلی سخته دست تنها تو بیمارستان اونم زنی ک تازه زایمان کرده
1401/11/13 22:03
والله سرفه میکرد بدجور بعدم بخدا من کلام نکردم پسرش بهش گفت ماسکت بزن
ولشون کن بنده خدا مگر شرایطی هستی که حرافی بقیه رو تحمل کنی، امشب به شوهرم میگفتم بعد از تولد بچم رفتم تو بی حسی مطلق دیگه هیچکس و هیچ حرفی نمیتونه حالم رو بد کنه، واقعا مهم نیستن برام، مثل خود آدما باید باشی
1401/11/13 22:03
این چند شب هم که بود بچه من تا سه نصفه شب حیغ میزد اصلا نمیومد بگه این بچه چشه یه دقیقه بده من تو اس...
ویییی این دیگه فقط اومده زر بزنه بره
1401/11/13 22:03
شوهرمم میگه دیگه زنگشون نزن بیخیال باش بشو مث خودشون ولی نمیتونم اعصتبم ریخته بهم
آفرین به شوهرت، وقتی اون میگه اینجوری حتما یه چی میدونه
1401/11/13 22:04
ولشون کن بنده خدا مگر شرایطی هستی که حرافی بقیه رو تحمل کنی، امشب به شوهرم میگفتم بعد از تولد بچم رف...
کاش منم بتونم ازبس گریه کردم چشمام باز نمیشه دیگه گفتم بزار تو گروه بگم یکم سبک بشم
1401/11/13 22:04
هیچکس نیمد بخدا
باز هم به درک میخوام که نیان، انگار کار دنیا لنگ میشه، خدا شوهرت و جوجه هات رو نگه داره گلی این روزها میاد میگذره میره بنده خدا سختی برا هیچکس نمونده
1401/11/13 22:05
باز هم به درک میخوام که نیان، انگار کار دنیا لنگ میشه، خدا شوهرت و جوجه هات رو نگه داره گلی این روزه...
??
1401/11/13 22:05
کاش منم بتونم ازبس گریه کردم چشمام باز نمیشه دیگه گفتم بزار تو گروه بگم یکم سبک بشم
اشتباه کزدی گریه میکنی بچت شیر میازه بالا استرسی بدی من تجربش کزدم
دیگه گریه نکن خداروشکر کن ک‌شوهرت طرفته بخدا خیلیا هسن همی شوهزشون حرفشونم میزنه
ب کی.... بچت???بذاز هزچی‌میخوان بگن
همش میگم خدا کنه بچم خوب بشه امروز بهم میگفت یه ذره بچه اوردی ?گفتم مگه بقیه پهلوون به دنیا میارن
چند کلو بود؟؟
1401/11/13 22:06
کاش منم بتونم ازبس گریه کردم چشمام باز نمیشه دیگه گفتم بزار تو گروه بگم یکم سبک بشم
اسم کوچیکت رو نمیدونم، منم شرایط خیلی بدی داشتم خیلی بد، از فردای زایمان خودم بودم و شوهرم بچم مریض شد شکمم پاره حالم بد، یه روز تو خونه از ضعف شدید و بی خوابی رنگم شد زرد از حال رفتم کلا، وقتی بهش فکر میکنم گریه میکنم اما گذشت
1401/11/13 22:06
وای خدا چ‌حرفا میزنه مادرشوهرت چ‌زبونی دازه اه
وای زهرا خودم شاخم در اومده بود هیچوقت اینجور ندیده بودمش
1401/11/13 22:06
اسم کوچیکت رو نمیدونم، منم شرایط خیلی بدی داشتم خیلی بد، از فردای زایمان خودم بودم و شوهرم بچم مریض ...
عزیزم میدونم سخته من همه رو‌کشیدم
1401/11/13 22:07
همش میگم خدا کنه بچم خوب بشه امروز بهم میگفت یه ذره بچه اوردی ?گفتم مگه بقیه پهلوون به دنیا میارن
یه بنده خدایی مهمون خونه پسرخاله بود به من گفت بچه من 5700 بود تو هنر کردی یه ریزه بچه آوردی طمطراق کردی گفتم دیگه توانم در این حد بود
1401/11/13 22:07
وای زهرا خودم شاخم در اومده بود هیچوقت اینجور ندیده بودمش
انگاری زورش گزفته از یچی
1401/11/13 22:09
انگاری زورش گزفته از یچی
شوهرم برام دو تا النگو خریده بود همون رپز که اومد حالش بد شد خودم حدس زدم
1401/11/13 22:09
مامانای آذر و دی ۱۴۰۱ شیرازی
33 عضو
