گفتگو

6 عضو

طنز نیست لامصب خر بازاره??

با پشت دست کوبیدم تو دهنش با حرص رو به چهره خندونش گفتم.

ــ ریخت بیریختت نبینم علیسان گمشو..

از کنارم بلند شد و عشوه ای اومد و گفت.

ــ جوون بخورمت یاسی تو فقط ناز کن...
کیه که بخره..

لگد محکمی به باسنش زدم که باخنده گورش گم کرد با لبخند محوی دست روی لبم گذاشتم و به یاد بوسه اش.....

1401/11/25 22:32

❣❣عاشقانه ای ناب❣❣


تمام دست هاش خون بود، زجه هایی که میزدم باعث مشت شدن دست هاش شد، کنارم زانو زد تنم مثل بید میلرزید، به آرومی تن مسخ شده ام به آغوش کشید، فریاد هام دست خودم نبود، جنون بهم دست داده بود در اون لحظه هیچ چیز برام مهم نبود، اگه آرکا یه دقیقه دیر تر میرسید تمام بدن من به تاراج نیستی رفته بود صدای گرم و مردونه اش کنار گوشم پیچید.


ــ هیش آروم باش، من کنارتم نور چشمم.

1401/11/25 22:32

هر کسی مایل بود اد بشه پی وی پیام بده

1401/11/25 22:33

اونجا هم نوشته

1401/11/25 20:20