مامانای سرکلاژی وبیست هفته ب بالا

623 عضو

بچه ها

1402/05/30 08:31

من شک کردم دوبل بلد نباشه اسراز نکردم?

1402/05/30 10:29

پاسخ به

خخخخ شوخی بودعزیزامادرحدیه سرک میرم چرادروغ

اهوم مواظب خودت باش..دیروزفامیلمون تونیشابورنیسان داشته کامیون میزنه بهش میمیره امروزخاکسپاریشه

1402/05/30 10:34

پاسخ به

چقدر بیشعور بوده

فک کن دکترم فقط میگفت من کیسه رو جلو هل میدم میدوزم چیزی نمیشه
بعد اون زنیکه زر میزد

1402/05/30 10:35

همتون نزا میشید

1402/05/30 10:34

پاسخ به

من ایندفعه تو اتاق عمل که عملم کنسل شد بهم خوراکی دادن ماماها دورم جمع شدن فک میکردن سنم کمه قربون ص...

بعد کنارم یه زنه شکمش باز عمل افتادگی مثانه داشت .انتظار داشتن من کنار اون صحنه خوراکی بخورم

1402/05/30 10:41

پاسخ به

خدارحمتش کنع

خدارحمت کنه رفتگان شمارو

1402/05/30 10:59

پاسخ به

بخدا یادم نمیره من یه هفتس تخت گذاشتم اولای سرکلاژم تخت نداشتم رو زمین بودم ب سختی بلند میشدم برا دس...

سنش کمه یانه؟

1402/05/30 11:13

وقتی بستری بودین برای سرکلاژ ملاقاتی هم داشتین?
می دیدم برای بقیه لشکر لشکر ملاقاتی میان بعد من مظلوم نگاهشون میکردم ?

1402/05/30 11:30

پاسخ به

ن بابا ملاقات چی بهتر نیومدن حوصله نداشتم برا زایمان مم گفتم کسی نیاد جز مامانم و شوهرم شاید مادر شو...

منم اون لحظه حوصله تعریف و سرو صدا نداشتم ولی برام جالب بود مثلا میدیم بعضیا صبح میان یه کورتاژ تشخیصی تا بعدازظهر مرخص میشدن ولی بازم ملاقاتی میومدن
یا یه زنه برای ویار بستری بود لشکری عیادت میومدن .
واقعا برای من یکی عجیب بود یا تند تند گوشی زنگ میخورد احوال می پرسیدن .
میگفتم مامان فک کنم اینا اول فراخوان میدن بعد میان بیمارستان بستری میشن

1402/05/30 11:34

پاسخ به

من واس بتا بستری شدم فقط خالم اومد مادرشوهرمینا نیومدن چشمم موند ب در

منم خواهرشوهرها جاری نزدیک بودن ولی فقط شوهرم میومد مامانم هم بود مامانم تو بیمارستان بقیه رو که میدید همش از خواهرشوهرام گله میکرد خوب من چیکار کنم که اونا نمیان
من از کسی انتظار ندارم شاید گرفتاری دارن
مامانم میگه دیگه خونشون نرو کلا گله های مامانم خیلی اذیتم میکرد اون سه روز

1402/05/30 11:38

پاسخ به

اها زوری زور داره?شوهرموقتی میگه بیابریم انقد من از داخل داغ میکنم

اول نظرمو می پرسه بعد کاری دلش میخواد رو میکنه?

1402/05/30 11:47

پاسخ به

اول نظرمو می پرسه بعد کاری دلش میخواد رو میکنه?

? چشم آخرو تو میگی

1402/05/30 11:48

پاسخ به

اره مادر شوهر منم لگنش در رفته تو زایمان ..اون ی پاش کوتاه تر بود و یکم لاغرتر ..ک عمل کرده خوب شده ...

نه از من چون جفت لگن هست دیده نمیشه لاغر نیست
ولی گاهی صدا میده راه میرم واینکه از یه مسیری رو دیگه نمی تونم برم درد میاد زیاد هم اگه زیادبشینم دردم میاد

1402/05/30 13:02

پاسخ به

بخواب عزیزم دیگه از خواب راحت خبری نیس?

خخخخ آخه کلی کار دارم ولی همش خستم هنوز ساک خودم آماده نکردم یکم خرید دارم

1402/05/30 14:39

پاسخ به

من میترسم فردا مث رقیه بشم تا سرکلاژ باز کنم زایمان کنم???

کارن بگه یوهو

1402/05/30 14:56

پاسخ به

دکترم تا 36 امپول و شیاف داد

من تا 35 گذاشتم

1402/05/30 14:58

پاسخ به

برا زردی چی خوبه

ما ترنجبین میدیم زیاد مدفوع کنه سریع تر میاد پایین. با عرق شاتره و کاسنی گرم میکنیم بچه رو حمام میدیم. صورت بچه رو با شیر گاو و پنبه شست و شو میدیم. بعضیام ی حجامت کوچولو پشت گوشش انجام میدن

1402/05/30 16:05

من رسیدم بیمارستان برام دعاکنین

1402/05/30 16:33

اون گروه دیگه بگو

1402/05/30 18:26

پاسخ به

مریم موبر چی میزنی؟ پودریه؟

آره کیلویی حالا ازاین تموم کردم
الان‌ یه جور گرفتم‌بسته ای

1402/05/30 18:43

پاسخ به

سلام به همگی، من دیروز سرکلاژ شدم باید چیکار کنم که عفونت نگیرم؟

شورت نپوش اصلاهردفعه میری سرویس باپارچه نخی خودتوخشک کن

1402/05/30 19:33

پاسخ به

امروز پسرمو بردم دکتر خوب وزن نگرفته? گفت شیرت کمه شیر خشک بده همراهش. دعا کنید شیرم خوب شه خودمم ح...

عزیزم ایشالله زود وزن میگیره ناراحت نباش ب خودت برس
اجیل بخور

1402/05/30 20:33

پاسخ به

خوبی فاطمه

اره بهترم
فاطی کمرم درد میکنه??‍♀️فکرکنم چون زیاد سرپا بودم و نشستم از اونه

1402/05/30 21:47

پاسخ به

نامرد

حتماخیلی سختشونه درددارن وقت ندارن بیان

1402/05/30 21:50