چقدر سخته واقعا
قبل از اینکه بیام این گروه همش میگفتم چرا من
انگار من تنها این مشکل داشتم
با دو نفر دیگه همزمان باردار شدم
یکیشون از همون اول بارداری مرتب پیاده روی داشت اینور اونور میرفت
اون یکیم در حال ساخت و ساز خونه بودن مرتب به شوهرش کمک میکرد حتی بارها دیدم چیزای سنگین برمیداشت
ولی من شوهرم اجازه نمیداد حتی کیفم بردارم
ته اشم کارم شد استراحت مطلق همش میگفتم فقط من این مدلیم شرمنده شوهرم بودم
از طرفی مادرشوهرم چپ و راست میگف فلانی ماشاالله گونی گونی وسایل جابجا میکنه بیشتر به هم میریختم
خدا قسمت هیچکس نکنه خیلی سخته خیلی
1403/11/03 10:05