مامانای سرکلاژی وبیست هفته ب بالا

631 عضو

همون چیزی که تو واژن و رحم و بینی هست

1402/04/08 11:17

پاسخ به

واقعا خسته شدم از خوابیدن دیکه???

توکه همش بیداری

1402/04/08 11:26

پاسخ به

کاش خانوادت پشتت بودن

نمی دونم که یه روز خوبن یه روز بد بعد بابام برگشته می گه من عروس دارم چند سال اومدن چرا یکبار دعوا نکردن منم برگشتم گفتم چون تو و مامانم لال هستین به هیچ کدوم از کارهاشون کاری ندارین نه مثل مال من

1402/04/08 12:32

پاسخ به

وای واقعا

آره می گه چرا زنگ زدی اونا فهمیدن

1402/04/08 12:45

پاسخ به

الهی دورت بگردم ?

بقرآن پاشوبیاگوشیتم خاموش کن یک هفته حداقل نگهرانت میشه عزیزمیشی

1402/04/08 12:57

پاسخ به

ب نظر منم بزن برو ی جای والا ای چ زندگیه

یه خاله دارم تنهاست شوهرش مرده می خواستم برم اونجا بعدشم دیدم اگه بجه هاش بیان می بینن من اونجام نمی شه اونقدری هم راحت نیستم برم پیش اش

1402/04/08 12:58

پاسخ به

????نه خوب بود چون همه باهم بودیم

من دیروز شیو کردم بقیتون حتما شیو نکرده بودین??

1402/04/08 13:38

هرچی باباشه اونی ک دوست داره پدرته ومادرت شوهرت ب تخمشم نیس ک زنم الان حاملش بزارخوب باشم باهاش بزارتنهاش نزارم

1402/04/08 13:28

پاسخ به

بچه ها یه لحظه بیام در زدن نظری آوردن میام

ببین خدانذری بچهتم رسوندعیب نداره خداروداری

1402/04/08 13:28

پاسخ به

?????من جاش بودم دودست ماله میرقصیدم????

بخدا من الان تو‌خونه کردی میرقصم???از همون موقع حتی بعد سرکلاژمم گاهی میرقصم

1402/04/08 15:55

فکر کن ما بازی کنیم

1402/04/08 20:07

من الان نگران بعد زایمانم کمرم داغون نشده باشه ?

1402/04/08 20:09

پاسخ به

شما واژنتون هم تیر می‌کشید سیخ بزن

منم هر چند هفته یکبار این درد رو دارم

1402/04/08 21:25

پاسخ به

من در ای حد نبودم

منم اگه فعالیت زیاد باشه و زیاد فشار زندگی و گریه بکنم اون طوری می شم

1402/04/08 21:37

چی بگم والا خدا هیچ *** رو اسیر دست این دکترا نکنه

1402/04/08 21:49

پاسخ به

واسه من 25 هفته نوشته

منم اگه ننویسه می گم خودم بنویسه

1402/04/08 22:12

پاسخ به

من کلا شکمم درد میکنه فک کنم از استرسه

سودا جان استرس تا یه حدی قابل قبوله بیشترش اثر بدی داره فقط به چیزای مثبت فکر کن ، منفی فکر کنی جذبش می کنی به اون یکی دو نفر که به مشکل خوردن نگاه نکن به اونایی نگاه کن وضعشون از ما بدتر بوده ولی رسوندن تا آخر تعدادشون خیلی بیشتره تو همین یکی دو ماه اخیر تو‌ گروهمون شیش، هفت تا نوزاد صحیح و سالم دنیا اومدن

1402/04/08 22:39

تو این‌ گروه خودمون هم که سه چهار تا

1402/04/08 22:34

پاسخ به

منم امشب تنها بودم همه رفته بودن خونه پدربزرگم شام

سلامتی همه تنها ها??
منم مامانم اینا رفتن عقد پسر عمم
من اومدم خونمون شوهرم هم با داداشم رفت سالن
هروقت خسته بشن میان ?

1402/04/08 23:14

شوهرم از سرکار اومد ظرفارو شست مرغ گرفته بود اونم شست اتاق کارن یکم تغییر دادیم خسته بود شامم نخورد چایی آلبالو هم درست کرد ولی نخورد گفت یه چرت بزنم بعد الان بیدارش میکنم میگه توروخدا بذار بخوابم خیلی خستم یادم افتاد ماشین تموم شده یه عالمه لباس پهن نشده هست ظرف شویی هم باز ظرف جمع شده دارم دق میکنم چقد عاجز شدم نمیتونم لباسم پهن کنم ????اصن یهو دلم گرفت

1402/04/08 23:59

بچه آها اومد

1402/04/09 00:07

پاسخ به

ارام بشین باهاش حرف بزن

الان نمیشه مسته می ترسم ازش

1402/04/09 00:10

پاسخ به

ایلیا زنگ زدی تخت جمشید

دیروز هر چی زنگ زدم گفتن کسی جوابگو نیست
شما به بخش مالی وصل شدی یا از همون پذیرش پرسیدی؟

1402/04/09 01:57

پاسخ به

دیروز هر چی زنگ زدم گفتن کسی جوابگو نیست شما به بخش مالی وصل شدی یا از همون پذیرش پرسیدی؟

نه مالی استعلام هزینه

1402/04/09 01:58

یاد معتادا ، زندانیا افتادم???????

1402/04/09 10:04