صبح شوهرم داشت میرفت ، گفت بچه چند روزه حموم نمیره ، کثیف شده
گفتم امروز خودم میخوام برم اینم میبرم میشورمش ، چیزی نگفت
بعد رفت بیرون ، ظهر زنگ زد باید بره خارج از شهر ، بعد مادرش زنگ زد قارچ میخواس گفتم ندارم
بعد شوهرم ک اومد خونه میگه مامان گفت من امروز میام اینو میشورم ، نگاش کردم ، گفت چی بگم ، بگم نیاد ، گفتم آره بگو نمیخواد ، من خودم میخوام برم حموم اینم میشورمش ، چ کاریه ، گفت باشه
بعد 20 دقیقه بعدش میگه بگم مامان الآن بیاد ??
گفتم چرا انقد تغییر میدی حرفاتو
میگه چرا به زور میخوای ببریش ، فقط میخوای حرف مادرمو لگد کنی
گفتم مادرت دیروز منو دید ، چرا به من نگفت درمورد حموم کردنش
امروز ظهر زنگ زد قارچ خواس ، چرا چیزی نگفت ، بعد تو الآن اینجور میگی
میگه من چمیدونم ، برو ازش بپرس چرا به تو چیری نگفت ، گفتم نیاز نیس بپرسم ، فقط میخواد با این کاراش نشون بده که من کاره ای نیستم
میگه نه تو میخوای جنگ کنی دنبال بهانهای
بعد که میخواستم روشنا رو بشورم خودشم اومد تو ، از قصد میخواس روی صورتش آب بریزع ک آب بره گوشش فردا بهم بگه تو کردی
بعد که بچه رو دادمش و خودمم اومدم بیرون ، بهم میگه تو ک داشتی میرفتی حموم برا چی بخاری رو زیاد نکردی اتاق گرم بشه
دیگه حق نداری بچه رو ببری حموم
1402/02/14 16:35