بودن و هستن
.بعد دوسال مادر پسره اومد
ی کاری کردن من بودم عمرا پا میزاشتم خونشون
فک کن جلو مادرش
خارشوم و دخترش هی دوماد بوس میکردن ناز میکردن خیوه پوست میکندن ..خدایی دلم برا مادرش سوخت
بس این گوها خودشیرینی کردن اونم هیچی نمیگف بر عکس اون شبم خونه ما دعوت بودن...انقد جلف بازی در آوردن هممون تهوع گرفتیم
1403/02/20 10:36