😢خواهر منم حامله ک بود اصن انگار ن انگارحتی تو ماه اخر
از پله ها بدو میرفت میومد همه میگفتن مراقب باش حامله ای
میگف کی گفته من حامله نیستم نمدونم چرا پنهون میکرد
شبی ک دردش گرفت هنوزم میگف نه😐😐قابله اومد بالا سرش میخاست معاینش کنه جیغ میزد 🙄بعد قابله گفت عه انگار دختره خواهرت🚶🚶
طفلکی چقد درد کشید
ننه شوهرش گفته همون تو خونه بزاد دیدم خیلی حالش بده باهاشون دعوا افتادم خودم زنگ زدم تاکسی اومد بردمش شهر.. بیمارستان
صبح زایمان کرد😥😥😥
1403/07/17 13:23