چه قدر طولانی میره سرکار بنده خدا
رانندگی ماشین سنگین...میگه دیگه ظهر میام خونه(می‌دونم علتش اینه نگرانه ک من اینجا گریه میکنم و ....)?گفتم حالا میای ک منو نگهداری ( قبلا همینجوری می‌رفت سرکار ,سرسخت و زحمت میکشید,ک بچه‌ها دنیا اومدن چند ماه نره سرکار و.....)
1402/01/18 17:58
توتا شوهرت بیاد برو خونه مامانت و برگرد
مامانم خونه‌ش دوره ی40 دقیقه با ماشین میشه
امروز زنگ زده ک نمیای مامان اینجا بمونی.گفتم تازه ی‌روزه ک‌اومدم?اونم نگرانه ک‌تنهام و....
مامانم خونه‌ش دوره ی40 دقیقه با ماشین میشه امروز زنگ زده ک نمیای مامان اینجا بمونی.گفتم تازه ی‌روزه ...
عه
کسی نزدیکت نیست؟
بیرون بری حالت عوض میشه
حالا میگن فعلا استراحت کن..ی20 روزی بشع.میرم پیاده روی چیزی..( ب دیروز ک یخوردع کار کرده بودم کمر درد شدم ،باز از ظهر ایقد زیردلم درد میکرد و مقعدم)
1402/01/18 18:00
حالا میگن فعلا استراحت کن..ی20 روزی بشع.میرم پیاده روی چیزی..( ب دیروز ک یخوردع کار کرده بودم کمر در...
اره فعلا فقط استراحته
1402/01/18 18:00
عه کسی نزدیکت نیست؟
خونه خاعر و داداشم نزدیک هست و میگن بیا..فعلا استراحت رو بهونه کردم و بهشون گفتم تا لکه بینی تمومشع نمیام ? در حقیقت حالو حوصله کسیو ندارم
1402/01/18 18:01
آخی چه مهربونه??
اره.همش احساس شرمندگی دارم بهش?
1402/01/18 18:01
خونه خاعر و داداشم نزدیک هست و میگن بیا..فعلا استراحت رو بهونه کردم و بهشون گفتم تا لکه بینی تمومشع ...
باخواهرت درد ودل کن بهترشی
1402/01/18 18:01
دلم به حال پدرمادرامون خیلی میسوزه
دقیقا...طفلی مامانم خیلی غصه میخوره...خیلی ذوق داشت ک دوقلو دارم و سیسمونی میخرع و بیار خودم بزرگشون کنم و...
شب زایمان نمیومد داخل اتاق‌م ک تحمل دیدن تو ندارم?
من که این دفعه خیلی کمتر نسبت به دفعه قبل استراحت کردم?
نکن با خودت اینجوری...منم لج میکنم با خودم.باز بعد میگم سن‌برع بالاتر کمردرد و پادرد میشم کیه جم کنه منو ?
1402/01/18 18:02
نکن با خودت اینجوری...منم لج میکنم با خودم.باز بعد میگم سن‌برع بالاتر کمردرد و پادرد میشم کیه جم کنه...
اخه خب توخونه باید بلندشم کار کنم ولی هنوز کارسنگین نمیکنم
1402/01/18 18:03
دفعه قبل 10روز موندم خونه مامانم ولی این دفعه 5روز فقط
کلا همینیم هممون..بمن گفت بمون مامان تا40 ،گفتم بمونم ک بچه‌هامو نگهداری ،?میگه نگو مامان خودت سالمی دوبارع خدا میده
دلشونو بدتر درد میاوردم دست خودمم نبود.برایع همین اومدم خونه
دقیقا...طفلی مامانم خیلی غصه میخوره...خیلی ذوق داشت ک دوقلو دارم و سیسمونی میخرع و بیار خودم بزرگشون...
قربون خدا برم یه سری هادست پر میرن خونه از بیمارستان
1402/01/18 18:04
باخواهرت درد ودل کن بهترشی
دلم میخاد با شوهرم حرف بزنم.اشکام نمیزارع ?اونم تا ی‌کلمع میاد ک بگه اشکامو میبینه و حرفاشو ادامه نمیده
1402/01/18 18:04
من دیشب افطاررفتم خونه مامانم فامیلامون بودن اصلا دیدم واقعا حوصله ندارم زیاد صحبت کنم
اره
منم حوصله حرف زدن و بقیه رو ندارم
مادران بهشتی
مادران آسمونی
4 عضو
