گروه روانشناسی و پزشکی

313 عضو

دو روز پیش رفتم خونه مامانم بعد به طور اتفاقی به یک ساعت نرسید که متوجه شدم تماسام از طرف شوهرم شنود مکالمات تلفنی میشم انگار آب یخ ریختن رو صورتم

1402/04/09 13:04

الان شوهرم رو میبینم انگار دشمنمو میبینم

1402/04/09 13:05

از تمام حرکاتش بدم میاد

1402/04/09 13:05

نگاش میکنم ولی عشقی نسبت بهش ندارم

1402/04/09 13:06

محبت میکنم اما دیگه اون آدم سابق نمیشم

1402/04/09 13:06

هاجر باورت میشه تو زندون انفرادی ام اما سعی میکنم تقلا کنم بجنگم که همه چی درست بشه ولی میبینم شریک زندگیم پست ترین آدمیه که دیدم از خودمم بدم میاد

1402/04/09 13:08

یعنی چی نفهمیدم چرا این کار رو کرد؟

1402/04/09 13:08

پاسخ به

یعنی چی نفهمیدم چرا این کار رو کرد؟

نمیدونم

1402/04/09 13:08

چقدددددددد پسته

1402/04/09 13:08

دنبال چی میگرده خدا میدونه

1402/04/09 13:08

شکاکه حتما

1402/04/09 13:08

پاسخ به

شکاکه حتما

باورت میشه تو زندگی هستم که منتظر ی آتو ان که بندازنم بیرون بچمم بگیرن؟

1402/04/09 13:09

مادرش به زبان بی زبانی ی روز تهمت ج ن د گی بهم زد

1402/04/09 13:09

چقد بیشعورن ای بابا

1402/04/09 13:10

پاسخ به

چقد بیشعورن ای بابا

اینا رو گفتم که غصه نخوری همه ی دردی دارن

1402/04/09 13:10

درد من شکاکی و اسیری درد تو بی خونه بودنه

1402/04/09 13:11

من خونه دارم آرامش ندارم

1402/04/09 13:11

پاسخ به

درد من شکاکی و اسیری درد تو بی خونه بودنه

کاش فقط خونه بود از بی احترامی و توهین خسته شدم

1402/04/09 13:11

پاسخ به

کاش فقط خونه بود از بی احترامی و توهین خسته شدم

من که به جایی رسیدم فوحشم بدن نگاهشون میکنم و به *** میگیرم

1402/04/09 13:12

هاجر باورت میشه من خرجی ندارم

1402/04/09 13:12

شوهرم پولداره ولی به من بی اعتناس

1402/04/09 13:12

پاسخ به

من که به جایی رسیدم فوحشم بدن نگاهشون میکنم و به *** میگیرم

عزیزم

1402/04/09 13:16

خدا جوابشونو میده صبور باش

1402/04/09 13:17

اره خدا خیلی بزرگه

1402/04/09 13:20

سلام

1402/04/09 14:34