پاسخ به
بفرما گلم
مادر شوهر آخری ام خیر سرش احمق??
زایمان کرد ??
میگن سر پیری و معرکه گیری همین جا هاست ??
بعد من قبلاً اون زمان که با خاندان ?? شوهرم یک جا زندگی می کردم من اون زمان داشتم لیسانس پزشکی میگرفتم و اون زمان خیییییییییییییییلی اصلا اعتماد به نفس نداشتم از بس که بهم تیکه مینداخت ن تیکه های بد من شاغل بودم و دانشگاه میرفتم جلوی من به شوهرم می گفتن که نزار بره ???????? و بعد یا مثلاً من متاسفانه لب ام زیاد بزرگ هست
بعد تصور کنید جلوی جمع بهم تیکه مینداخت ن که چی ببینید معلوم نیست تو گذشته چه کار های زشتی انجام داده که لبش اینجوری شده
بعد من رنگ چشمم دو رنگ هست سمت راست طوسی سمت چپ کهکشانی و رنگ چشمم براساس لباسی که می پوشم یا حسی که دارم تغیر می کنه و چال گونه دارم
بعد راه به راه بهم میگفتن جادوگر
بعد من متاسفانه هیکل ام مثل ساعت شنی هست و خلاصه که اون زمان خیییییییییییییییلی زیاد بهم توهین می کردن جوری دو سه بار خواهر شوهرم بهم گفت ( هرزه)
??????
من اون زمان بخاطر این موضوعات بخاطر این حرف هایی که بهم میزدن خیییلی از خودم بدم می اومد و خلاصه که
از لنز استفاده می کردم پوشیه و چادر می زا شتم کلا همش درحال سر کوب کردن خودم بودم
اما بعد از اینکه لیسانس پزشکی رو گرفتم و رشته ام رو عوض کردم و رفتم روانشناسی دید گاه ام کاملاً عوض شد
1402/04/21 02:35