The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

گروه روانشناسی و پزشکی

314 عضو

پاسخ به

ایهههههه عالی بود دمت گرررم

☺???

1402/04/21 02:19

خب دوستان عزیز باز هم اگر سوالی هست درخدمتم

1402/04/21 02:19

پاسخ به

بفرما گلم

مادر شوهر آخری ام خیر سرش احمق??
زایمان کرد ??
میگن سر پیری و معرکه گیری همین جا هاست ??
بعد من قبلاً اون زمان که با خاندان ?? شوهرم یک جا زندگی می کردم من اون زمان داشتم لیسانس پزشکی می‌گرفتم و اون زمان خیییییییییییییییلی اصلا اعتماد به نفس نداشتم از بس که بهم تیکه مینداخت ن تیکه های بد من شاغل بودم و دانشگاه می‌رفتم جلوی من به شوهرم می گفتن که نزار بره ???????? و بعد یا مثلاً من متاسفانه لب ام زیاد بزرگ هست
بعد تصور کنید جلوی جمع بهم تیکه مینداخت ن که چی ببینید معلوم نیست تو گذشته چه کار های زشتی انجام داده که لبش اینجوری شده
بعد من رنگ چشمم دو رنگ هست سمت راست طوسی سمت چپ کهکشانی و رنگ چشمم براساس لباسی که می پوشم یا حسی که دارم تغیر می کنه و چال گونه دارم
بعد راه به راه بهم میگفتن جادوگر
بعد من متاسفانه هیکل ام مثل ساعت شنی هست و خلاصه که اون زمان خیییییییییییییییلی زیاد بهم توهین می کردن جوری دو سه بار خواهر شوهرم بهم گفت ( هرزه)
??????
من اون زمان بخاطر این موضوعات بخاطر این حرف هایی که بهم میزدن خیییلی از خودم بدم می اومد و خلاصه که
از لنز استفاده می کردم پوشیه و چادر می زا شتم کلا همش درحال سر کوب کردن خودم بودم
اما بعد از اینکه لیسانس پزشکی رو گرفتم و رشته ام رو عوض کردم و رفتم روانشناسی دید گاه ام کاملاً عوض شد

1402/04/21 02:35

پاسخ به

جانم

و بعد وقت عمل بینی گرفتم و به جراح بینی ام گفتم که بعد عمل واسم پیرسینگ بینی بزنه و بعد از عمل بینی ام بعد از چند ماه که گذشت و خلاصه که خونریزی هام بهتر شد و حالم بهتر شد شروع کردن به حرف زدن درباره ی اینکه چقدر بینی اش زشت شده این چیه زده به بینی ش چقدر زشته شروع کردن به زدن این حرف ها منم رفتم و بهشون گفتم ( بخاطر اون کتکی که از دست بچه تون خوردم بینی ام شکست و مجبور به جراحی شدم) بعد رفتم و شروع کردم به کاشت ابرو و مژه و کاشت ناخن و خلاصه که به خودم رسیدن و دیگه چادر و نقاب نمی زا شتم و دیگه لنز نمی زا شتم و خلاصه که شروع کردم به عوض کردن خودم

1402/04/21 02:42

و عوض شدم و خلاصه که تا به الان که این افبیته زایمان کنه بعد من و بچه ها رو دعوت کرد و منم یک گل و شیرینی و شکلات گرفتم و با بچه ها رفتم و بعد از اینکه مرخص شد

1402/04/21 02:43

دو روز بعد از مرخص شدنش

1402/04/21 02:44

من بعد مدت ها خودم رفتم دنبال بچه ها و متوجه شدم که بچه ها نیستن

1402/04/21 02:44

و بعد هم متوجه شدم که همسرم بچه ها رو برده پیش خودش و من هم رفتم دنبال بچه ها

1402/04/21 03:01

و خلاصه که منو همسرم جر و بحث کردیم و منم الیاس و برکه و چشمه رو سوار ماشین کردم و بعد به برادر خواهر های کوچک تر ام گفتم ( یا همین الان با من میاین یا اینجا می موندید و من دیگه دنبال تون نمیام و منو دیگه نمی‌بینید)
بعد برادرم بعد از اینکه من این حرف ها رو زدم
بهم گفت ( من اینجا می مونم چونکه تو هیچی برای ما نمی گیری تو هیچ کار واسه ما انجام نمی دی) ???????????????
خواهر کوچکتر هام باهام اومدن و خلاصه که برگشتم خونه

1402/04/21 03:05

اینقدر گریه کردم گریه کردم که ??????

1402/04/21 03:05

متاسفانه برادرم تازه 16 سالش شده و تو سن بدی هست و همسرم هم همش بهش پول میده و هرچی برادرم میخواد رو براش فراهم می کنه ??

1402/04/21 03:06

اما من چونکه شیمی درمانی ام رو شروع کردم دیگه سر کار و دانشگاه نمی رم و خلاصه که

1402/04/21 03:07

امروز بعد از یک عمل سخت مجدد دیگه

1402/04/21 03:07

تصمیم گرفتم که دیگه شیمی درمانی ام رو ادامه ندم

1402/04/21 03:07

و به دکتر ام هم اطلاع دادم که دیگه نمی تونم ادامه بدم

1402/04/21 03:08

و کیلینک ام رو باز کردم مجدد

1402/04/21 03:08

و دانشگاه ام هم مجدد ادامه دارم میدم و

1402/04/21 03:08

خلاصه که داغون داغون ام ?? ریه هام عفونت کرده و همچنان هستم ??

1402/04/21 03:09

برادرم و خواهر های کوچک تر ام همه به شوهرم میگن

1402/04/21 03:10

بابا

1402/04/21 03:10

و خلاصه که برادرم برگشت پیشم و

1402/04/21 03:10

من فقط از اونجایی که شما گفتین که بهتون اطلاع بدم بهتون اطلاع دادم که من دیگه شیمی درمانی ام رو ادامه نمیدم

1402/04/21 03:11

و اگر یک وقت بهم پیام دادین و جواب ندادم بدونید که واقعاً سرم شلوغ و دیگه درحال استراحت کردن نیستم

1402/04/21 03:12

پاسخ به

من متاسفانه از نظر جسمی و روحی روانی یک خورده ناخوش احوال هستم و درگیر یک سری از مسائل و موضوعات هست...

انشالله حل شه مشکلتون.
نه اصلل روز به روز بدتر میشه از این ناراحتم چی براش کم‌گذاشتم

1402/04/21 06:37

پاسخ به

به بچه با حس مثبت عشق و محبت و مهربونی و حس کامل مادرانه نگاه کنید تئاتر خونگی ساخت آثار رنگی با کاغ...

مرسی

1402/04/21 06:37