گروه روانشناسی و پزشکی

313 عضو

و بعد چهار تا پشت هم ازدواج کرد و هر چهارتا رو عقد کرد

1402/03/23 20:29

و تصور کن حالا من با چهار تا مادرشوهر ام و دوتا هوو هام و برادر شوهرم و جاریام خواهرشوهرام برادرشوهرام پدرشوهرم و همه داریم با هم یک جا تو یک خونه هر چند خونه که نه بیشتر مثل یک عمارت نحس داریم یک جا زندگی می کنیم

1402/03/23 20:29

بعد پنجمین بار شوهرم نامزد میکنه و نامزدیش بهم میخوره و نامزد سابق شوهرم میشه جاری من

1402/03/23 20:29

شب عروسی م پدر و مادرم و از دست دادم

1402/03/23 20:29

من شش تا برادر خواهر دارم

1402/03/23 20:29

که برادر بزرگتر ام با خواهر شوهرم ازدواج کرد

1402/03/23 20:29

خواهرم با برادر شوهرم ازدواج کرد

1402/03/23 20:29

و خاله امم با برادر شوهرم ازدواج کرد

1402/03/23 20:29

و مچ ترین و صمیمی ترین دوست امم با برادرشوهرم ازدواج کرد

1402/03/23 20:29

و شب عروسیم بود که پدر و مادرم و از دست داده بودم و پدر شوهرم و مادرشوهر اولی ام و همسرم لطف کردن و گفتن برادر و خواهر های کوچیک تر ت رو کنار خودت باشن یک برادر 16 ساله دارم یک خواهر 14 ساله و یک خواهر 12 ساله و یک خواهر 11 ساله دارم که با من زندگی می کنن

1402/03/23 20:29

و من فقط و فقط بخاطر خاله ام و برادر بزرگتر ام و خواهرم و دوست ام و برادر و خواهر های کوچیک تر ام و بخاطر اینکه کشور قریب هستم دارم تحمل می کنم این وضعیت رو وگرنه خیییییییییییییییلی وقت پیش طلاق میگرفتم از شوهرم

1402/03/23 20:29

و از اونجایی که میترسم زندگی اینا خراب نشه دارم تحمل می کنم و بخاطر بچه ام

1402/03/23 20:32

و حضانت و حق خروج از کشور بیشتر بخاطر این مسائل هست که دارم تحمل می کنم و گرنه خیییییییییییییییلی وقت پیش طلاق میگرفتم

1402/03/23 20:32

الان هم نزدیک به سه هفته هست که یک خونه جدا اجاره کردم و یک جورایی طلاق عاطفی گرفتم و با بچه ها دارم زندگی میکنم و واقعاً خسته ام تصور کنید برادرم تو سن بدی هست 16 سالشه و تقلید پذیری بالایی داره تو این سن و یک خواهر ام که تازه 11 سالش شده مشکل قلبی آسم داره و اون دو تای دیگه هم تو درس هاشون ضعیف هستن و الیاس که بیش فعال و مشکل بینایی و شنوایی داره و سمعک و عینک میزاره و مشکل گفتاری داره لکنت داره و پای راستش مشکل داره و ریتالین مصرف میکنه و به چیز های راه راه واکنش نشان میده و تشنج میکنه و وابسته گی شدید بهم داره تازه شش سالش شده و دوقلو ها برکه و چشمه که مشکل هموفیلی دارن و مادرشون هم به جزء من بچه ها رو به پدرشون نمیده و تازه چهار سالشون شده

1402/03/23 20:45

و خودم که داغون و خسته ام و شیمی درمانی رو هم جدیداً شروع کردم

1402/03/23 20:45

و در این شرایط بعضی وقتا که حالم خوب نیست الیاس رو پیش خاله اش میبرم یا برکه و چشمه رو مهد میبرم

1402/03/23 20:45

مادر شوهر دومی ام میاد بهم میگه الان مثلا میخوای ادای مادر فداکار رو در بیاری ??????
دیروز باهاش دعوا افتادم و بهش گفتم چونکه خودتون دارین سه تا هوو هاتون رو تحمل می کنید از من چنین انتظاری نداشته باشید

1402/03/23 20:45

و بخاطر این مسائل و شیمی درمانی ام هست که دیر به دیر پاسخ سوال هاتون رو میدم پوزش ??

1402/03/23 20:47

پاسخ به

سلام میشه کمک کنید من باردارم سه ساله ازدواج کردم ولی شوهرم میگه بیا واسم زن بگیر داره دلمو می‌شکنه ...

گلم من این موضوع ها رو خیییییییییییییییلی وقت پیش که گروه رو زده بودم برای همه ی مادر های گل توضیح دادم و دلیل گفتن این نبود که دل کسی برام بسوز همه ی مامانای گل میدونن که من فقط گفتم که بدونین اگر دیر جواب دادم فقط دلیلش قطع و وصل شدن نت ام نیست گاهی سرم خیییلی شلوغ میشه و متاسفانه نمی تونم به پیام هاتون پاسخ بدم پس لطفاً درکم کنید و ناراحت نشید مهربونا ??

1402/03/23 20:51

پاسخ به

سلام میشه کمک کنید من باردارم سه ساله ازدواج کردم ولی شوهرم میگه بیا واسم زن بگیر داره دلمو می‌شکنه ...

گلم یک چند تا راهکار بهت میدم حتماً انجام بده ??

1402/03/23 20:52

1_ همیشه بغلش کن و بهش بگو که خیییییییییییییییلی خوب که ما یک خانواده سه نفره هستیم

1402/03/23 20:56

2_ بهش اطمینان بده که دوستش داری هر لحظه ابراز احساسات کن

1402/03/23 20:59

3_ گاهی بعضی از مسئولیت هاش رو که میتونی رو انجام بده و در کار هاش شریک شو

1402/03/23 21:00

4_ هر لحظه هر لحظه هر کار خوبی که کرد هر چیزی برات خرید تشکر کن و بهش بفهمون که قدر زحماتش رو میدونی

1402/03/23 21:02

5_ باهاش حرف بزن باهاش صحبت کن

1402/03/23 21:02