پاسخ به

طبیعی اونقدر ها هم وحشتناک نیست بستگی به بدن خودت داره

سقط من واسه با 12 تا قرص یه سانتم دهانه رحمم باز نشد پرستارها در تعجب بودن منو دوستم باهم بیمارستان بودیم اون دوتا برای گزاشتن یه عطسه زد سقط کرد حالا من

پاسخ به

عکس نمی‌دونم کجاست همون فروشنده فرستاده?

الان پیج رویای کودکی استوری کرده دقیقا گهواره

پاسخ به

منم باهمین شرط حامله شدم الان خودم پیشنهاد دادم پولشو بده بهم من میرم دولتی?????

من هیچ وقت چنین اشتباهی نمیکنم چون ادمی هستم غر غرو خدایی نکرده چیزی بشه شوهرم میگه خودت خواستی

پاسخ به

طبیعی حداقل زود خوب میشی سز تا 1ماه اذیت ایی هعیییی هردوتاش درد دار

من هرکیو میشناسم بعد سزارین دو سه روز بعد بلند شدن

پاسخ به

اهه پشت دکود مغازه به نیکو میخوده

اره دقیقا مثل همونه

پاسخ به

گهواره گرفتم 2600

ای جانم مبارکه?

پاسخ به

رویای کودکی صاحب مغازه اش دوست صمیمی بابامه گفت بیا اینجا هرچی میخوای ببر وسیله هاش تنوع داره ؟؟

اره خیلی خوبه هرچی بخای داره تنوع خوبیم داره طبقه پایینش همه تخت وکمد وایناس

پاسخ به

من هرکیو میشناسم بعد سزارین دو سه روز بعد بلند شدن

من روزاول

والا طبیعی هستن ک نمیتونن تکون بخورن تا مقعد بخیه دارن خیلی سخته

پاسخ به

والا طبیعی هستن ک نمیتونن تکون بخورن تا مقعد بخیه دارن خیلی سخته

اره بخدا من دیدم طرف پیش من بستری بود طبیعی بود هیچکار نمیتونست انجام بده از تخت میومد پایین جیغ میکشد بخاطر بخیه ها

سخته خیلی ،روحیه خیلی قویی میخواد طبیعی

منکه خیلی راضیم از سز خیلی

پاسخ به

سخته خیلی ،روحیه خیلی قویی میخواد طبیعی

دقیقا من که از تظر روحیه صفر تو این زمینه اسمش میاد بدنم میلرزه

پاسخ به

دقیقا من که از تظر روحیه صفر تو این زمینه اسمش میاد بدنم میلرزه

من نمیترسیدم اصلا چون تجربه ندتشتم اصلا ولی ی سری اتفاقا تو زندگی برام پیش اومد ک فوق العاده ادم شکننده وحساسی شدم یعنی اصلا تو اون شرایط نمیتونستم ب طبیعی حتی فک کنم ،گفتم چ کاریه صبرکنم کی دردم بگیره کسیم نداشتم نزدیکم شوهرمم شبکاری داشت اون موقع معلوم نبود چی بشه ،باز بخیه بخورم کلی از پایین اووف بعدش با خونریزی واینا خیلی سخت میشد ،من اصلا تا اخر بارداریم درد نداشتم اصلا مطمعنم از اونایی بودم ک اخرش با امپول فشار درد طبیعی میکشیدم ومیرفتم سز ،گفتم چ کاریه فقط خوردم وخوابیدم وصب رفتم باکلاس بیمارستان وسز شدم با بچم فرداش برگشتم هیچ مشکلیم نداشتم خداروشکر از روز اولم سرپا بودم وابجی کوچیکم فقط پیشم بود ی سری کارارو میکرد بعد 6 روز دیگه تنها تنها بودم خودم وبچه شوهرمم بیشتر سرکار بود

سخت بود بیتجربه بودم واسه بچه داری ولی با این گروها تو اینترت واینا کلی ادم اطلاعات میتونه کسب کنه که از حرف صدتا عمع وزن عمو وراهنمایی های بیخود بهتره

باید ی تصمیم بگیرید ومحکم پاش وایستید بعد اگه هرچقدم سخت باشه چون انتخاب خودتون بوده باهاش کنار میایید ولی اگه چیزی ک میخایین نشه و هرچی باداباد بعد خیلی سخت میگذره واذیت میشین

من نه میترسم واقعا

سز هروقت درد داشتین شیاف بزنین و تمام

من حتی پمپ دردم نگرفتم ،زود تموم میشه بدرد نمیخوره اولش ک بیحسه ادم بعدشم شیاف و امپول میزنن هیچی نمیفهمی

اولین راه رفتن سخته یکم که نباید ترسید وباید صاف راه بری و هرچی بیشتر راه بری زودتر سرپا میشی

من بچم شیر نمیخورد بعد اولین راه رفتن پرستارام جواب نمیدادن خودم پاشدم رفتم شستمش سرحال شد بعد نشستم شیر دادم بهش قشنگ نشستم دراز نکشیدم ده دقیقه ی رب شیر خورد بچه قشنگ

گاو بودن پرستارای سینا

رفته بودن ساعت 3 به بعد خوابیده بودن

هیچکس نبود فک کن

والا دکترا اینجوری نیستن ک این پرستارا قروفر دارن