پاسخ به
با گوشت و پوست و استخون درک میکنم
یه بار من ظهر مهمون داشتم شبش قرار بود مامانم اینا بیان این زنگ زد عموم اینا قسم و ایه که تروخدا شمام بیاید حالا من این طرف بال بال میزنم اینقدر گفت که همه گفتن باشه میایم منم اینقدررررررر دعوا کردم باهاش خونه رو رو سرم گذاشتم گفتم زنگ بزن بگو نیان من نمیتونم تو یه روز دو تا مهمونی بدم میگفت خوبه عمو تو دعوت کردم گفتم عمو منه به تو چه که دعوتش کردی؟؟ ???
دعوا کردیما ولی اخرم ظهرش مهمونای خودم اومدن ساعت پنج رفتن ساعت 7 عموم و مامانم اینا میرسیدن مثل فشک همه جا رو جارو کردم گردگیری تی کشیدم سالاد درست کردم شام بار گذاشتم میوه شستم وووووو
شوهرمم درست بعد اینکه من همه جارو جارو کردم رو فرش دراز کشید تخمه میشکست ?
چشمت روز بد نبینه بلایی سرش اوردم از هر چی تخمس سیر بشه????
1402/03/10 13:04