داستان بشه😑

همون دیگه از هنیناش مامانم میترسه

به نظرم نباید بزارید زیاد برید

خب راهش چیه ما میگیم بهش ،به مامانم باز فردا میگم رو لج نندازش باهاش بحث نکن ،

ببین اگ رک بگم
ارزش خودشو پایین میاره نباید بره زیاد ها
پسره باهاش رابطه میکنه بعد ازدواج خی دعوا میکنن بهش بگو

اون جووونه نمیفهمه

حالا باز فردا بهش میگم انشالله که بفهمه

اینا رو مامانم میگه ولی باید بگم ،که با زبون خوش بهش بگه یا یکی و رابط کنم باهاش حرف بزنه

مغزش مثل آبه شله درک نداره

بدبخت میشه ها بخدا زیاده نره بهتره

ما که میگیم حالا امشب قرار بوده بیاد ،نمیدونم دیگه رفته تا نه حالا فردا میره دبیرستانیه ،زنگ بزنم بهش یا به یکی بگم که باهاش حرف بزنه

پسره هم عوضیه زیر پاشو میزنه وگرنه میگفت وایس امشب خونتون

خودت بگی بهتره

چند سالشونه

من امشب بهش پیام دادم خیلی ملایم بهش میگم ،میگم اینکارا چیه ،یکمی کمش کن مگه بقیه نامزد نیستن ،از دوستات بپرس اصلا ما دشمنت

وقتی بابات میگه شب خونه وایسا ،براچی میای داستان درست میکنی سه شبه نیومدی ،میگه من اینجا راحتم شما ناراحتید 🙄

خیلی رو دست افتادس

اهوم ن خوبه

یکم راحتش بزارید خواهرتو

کم کم میفهمه

مامانم کم حوصلس حرص میخوره وگرنه که من میگم ولش کن

یه ارام بخش باید بریزم تو ابی چیزی بخوره

همینجوری نمیشه که یه دکتر برین نزارین بیشتر بشه

به نظرم تو تو کار خانواده ات دخالت نکن چون هر چی بگی تو ذهنشون میمونه بعدا باعث اختلاف میشه برای مادرت هم اگه میتونی ببره روانپزشک البته اگه خودش راضیه وگرنه زندگیت خدا رو شکر جداست بچسب به زندگی خودت بیخیال اینا

عزیزم بپذیر دیگه بچه های این دوره مثل قدیم نیستن که حرف گوش بدن حرفی هم بزنید تو روی شما وایمیسته پس خیلی بهش امر و نهی نکنید بلاخره خودش عواقبش رو کم و زیاد تجربه کنه نمیره