پاسخ به
شوهرم راصی،نشه نمیرم فردا یه اتفاقی بیفته بگه خودت رفتی
اخه هیچی نمیکنه ک برامن ک کار خاصی نکرد یدونه بادکش بزرگ که چوپ میگن بهش گذاش از کمرم بعدشم گف رو پشت دراز بکش با دستش یجورایی نگا میکرد اروم گف تو رحمت پایینه براهمین سقط میکنی بزار با روسری بکشم ببندم اونو یکم محکم میبنده من یازده اینارفته بودم گف برو ناهارت یا ابگوشت بخور یا کاچی بعد شکمتو باز کن ،من زده بسرم یبارم برم پیشش
1402/02/29 00:36