پاسخ به چقد آرزو میکردم جای یکی از اونا بودم با کلی درد و خون و عذاب بلند میشدم بچمو بغل میگرفتم و بهش شیر م...
قشنگ درکت میکنم. روزی ک من کیسه آبم سوراخ شد و سقط یکی از قلام قطعی شد تو اتاقی بستری شدم م بچه دنیا اومده بود و میخواست مرخص شه. تخت نوزاد کنار تخت من بود وای ک چقدر دلم خون بود اون لحظه
1402/03/06 12:55