اماقیزلارگوی بیرسوزدییم گدیم.من نامزدبودنی انقدبحث ودعواداشتیم که مامانم همیشه غصه میخوردبابام میگف نگران نباش دخترت ازاونابی حیاتره چنان جلوشون وایمیسته که نگو.اونجوری هم شد.حالاشماهاکه خانومیدولی واقعادست مریزادبه شماهاکه جلوی اوناوایسادین👏👏👏👏👏👏👏
1403/10/28 02:57