پاسخ به

حالا چرا بش گیر دادن دختر به دختر سخته

با جاری اش اختلاف داشتن بابام قاطی شون شده نمیدونم بخدا

ارسلان بود

پاسخ به

یکماه قبل طلاق بچه رو گرفتن همیشع پیش اونا بود زیاد پیش من نبود

پس عادت کرده

پاسخ به

اره نباید دخالت کنن الان یکی از دوستام تازه زیامان کرده به خواطر مادر شوهرش اینا نرفته سنو اینا بچش ...

من سونو ها همه رو رفته بودم ولی قلب پسرم سوراخ بود که گفت طبیعیه درصدی از بچه ها اینجوری میشه که خودبخود تا 6ماهگی بسته میشه و بسته هم شد.6ماهگی بردیم اکو گف هیچ مشکلی نداره و خوب شده
البته پسرم بدنیا اومد بخاطر کمبود اکسیژن بستری شد اونجا اکو‌ کردن فهمیدیم وگرنه میومدیم خونه اصلا نمی‌خواستیم متوجه شیم

پاسخ به

7 روزمم زفتم بخیه کشیدن اصلا درد نداشتم 30 تا پله خودم بالا پایین میرفتم

البته من شاید چون خیلی بیش از حد راه رفته بودم اینقدر دیر خوب شدم
چون پسرمو بستری کردیم سه روز بعد زایمان بردیمش شیراز بیمارستان نمازی اونجا هم با پله میرفتم بالا و میومدم دیگ داغون شدم

پاسخ به

انشالله دیگه یکی دیگه ام دارم تموم

بچه اولت چندسالشه

ازبس عصبانیم میکنه سردرد گرفتم سرم داره منفجر میشه

پاسخ به

آره 4 ماهه عقد کردم .یه شورتم هم برام نخریده

الان زنشی خو وظیفشه ک بده .در کل مردا خیلی چیزارو باید بهشون بگی تا بفهمن نباید توقع داشت خودشون بفهمن تو ازاین ب بعد ازش بگیر حتی اگ نیازم نداشتی ماهیانه پول بگیر بزار اونجا فردا بش بگو بریم چیزیو ک‌لازم داری برات بخره خجالت نکش

بچه ها نظرتون چیه یه گروه آشپزی بزنیم از تجربیات هم استفاده کنیم

پاسخ به

خسته شدم بخدا جرعت ندارم برم از دست حرف مادرشوهرم دیگ هی میخاد بگ ک چرا عروسم نیوردین

توام قشنگ حرف دلتو بزن

پاسخ به

منم 7 سال سکوت تباهم کرد الان که جواب میدم احترامم بیشتره بخدا همش دورمن التماس میکنن خونهشون برم ول...

خانواده شوهرت اومدن برا مراسم پدرت؟

پاسخ به

نمیشه که وقتی اونا خودشون توقع دارن بایدم بجاش جبران کنن

دقیقن ولی کیه که بفهمه

پاسخ به

اره دیگه 11 سال جلوگیری نداشتیم چون مطمئن بودیم نمیشه خدا بخواد بده واقعا میده

یعنی چی. وقتی یبار حامله شدی.چطور مطمئن،بودی نمیشه

پاسخ به

منکه اصلا خونه خانواده شوهر متنفرم

منم بخدا یه ساعت نتونستم تحمل کنم سردردگرفتم خواهر شوهرم وبچه هاش جاریم وبچه هاش انقدر هم فضولن

پاسخ به

اره دیگه تنهایی شوهرتو نفرس اصلا چون اینا بی خدان

آره الان مدتیه نمیزارم تنهایی بره اخلاقش بهتر شده اون هم دیگه مثل قبل نمیره کمتر میره مثلن هر یه ماه یه بارمیریم

پاسخ به

ازاین به بعد میخوام این کاروبکنم

خانومانه رفتار کن از این زن زرنگا که مو رو از ماست بیرون میکشه

پاسخ به

توام زرنگ باش بجاش حرفتو بزن بجاشم ازشون بخواه

یعنی الان میگی رفت وآمدم روحفظ کنم یادوباره باهاشون قطع رابطه کنم ؟ ازاین به بعد میخوام زرنگ باشم جاریم بازبون خوش میچرخونتشون الان واسش له له میزنن واحترامش میزارن ولی من چون هرچی بگن لال میشم نه میتونم از خودم دفاع کنم ونه بلدم خوش زبونی کنم بدتر بامن بد میشن بخدا من خیلی ساده ام هرکار هم بامن کردن بخشیدمشون ولی باز اینا آدم نمیشن بدتر حیونتر میشن

پاسخ به

خانومانه رفتار کن از این زن زرنگا که مو رو از ماست بیرون میکشه

نمیدونم واقعن دلم پاکه ولی سیاست ندارم نمیدونم چجوری رفتار کنم جاریم اینطوری واقعن خود مادرشوهرم ودختر پسرهاش رو بازی داده ادا خوبارودرمیاره بااینکه ازشون متنفره

پاسخ به

دقیقن برادر شوهرم اینجور بازنش بد رفتار کنن بهشون بی محلی میکنه الان همش دورووره زنشن میدونن همه چی ...

ای بابا پس رو شوهرت یکم کار کن

پاسخ به

من شوهرم خوب بود ها هیچی بهم نمیگفت اما اونام چیزی میگفت به شوخی میگرفت و میگفت حساسی منظوری ندارن ه...

دقیقن هرچی آدم احترام بزاره بیشتر بهش میرینن وبدتر میکنن

پاسخ به

ای بابا ولش کن بخودت برس شاد باش تا بچزونیشون اونا همینو میخوان

آره میدونم من باید روشوهرم کارکنم که کمتر اونجا بره فقط بخاطره اونه که میرم خونشون وگرنه ازشون دل خوشی ندارم

پاسخ به

دقیقن والا واسم اثبات شدست

اره دقیقا عین مال من ولی الان احترام بزارن میزارم حرف بزنن همون لحظه جواب میگیرن شوهرمم حرف بزنن جواب میده و دم به دقه میرینه به خواهراش که زر نزنن مامانشش خو هه میگه خواهراتن گفتم اینم داداششونه در ضمن شوهر من خواهر و داداش نداره تا حالا کجا بودن حالام گم شن گفت تو نرمش کن با حرف گفتم من اینکارو نمیکنم با هر کی مثل خودشم گفت پس تو دلشو سیاه کردی گفتم نه زر زدن اطرافیان و دخترات سیاهش کردن

میخوام به شوهرم ثابت کنم من ازاونا بهترم اونابدن فقط دراین صورت شوهرم پشتم وامیسته

هرجا میرید سعی کنید باهم باشین

پاسخ به

نزار بگه نمیبرمت همین خیلی بدِ اخه من اینجور بگه ناراحت میشم‌میگم تو عرزه داری اونارو جمع کن نه اینک...

منم ناراحت شدم بهش گفتم اگه عرزه داری اونا روجمع کن میگه خب من وظیفمه برم به خانوادم سر بزنم توهم اگه حساسی وناراحت میشی نیا خب اونا جلو شوهرم چیزی نمیگن یکم که باهاشون تنها میشم زر میزنن