من یک خاله دارم
شوهرش هم خیلی خسیس بود هم تو یک خونه با مادرشوهر و خواهرشوهر و جاری زندگی میکرد با یک پدر شوهر مرد سالار
میگه حتی اتاق نداشتیم یک پرده کشیده بودیم به عنوان اتاق
ولی اینقدر میگه به شوهرش رسیده و زبون خوش و قربون صدقه و شوهرش رو به خودش جذب کرده راضیش کرده برن یک خونه جدا
اونم چه خونه ای
خونه یک پیر زن که قبول کرده ازش پرستاری کنه
هم زمان خیاطی و آرایشگری هم میکرده که خرج خونه رو در بیاره کمک شوهرش باشه
1402/05/20 15:36