💙🩷مامان های با ادب🩷💙

118 عضو

شبانه روز گریه می‌کردم

1402/05/06 17:37

الان بچه داری؟

1402/05/06 17:38

هیچ وقت منو بیرون نمی‌برد حتی تا سر کوچه

1402/05/06 17:38

نه اقدامم

1402/05/06 17:38

دوسال همه کار کرد انگار فقط کلفت و زیر پا خوابش بودم

1402/05/06 17:38

خوشی هاش با رفیق و دوست دختراش بود

1402/05/06 17:38

این‌قدر با دخترا بحث کردم

1402/05/06 17:38

پاسخ به

خوشی هاش با رفیق و دوست دختراش بود

عجب صبری داری

1402/05/06 17:38

انقدر دیدم زجر کشیدم

1402/05/06 17:38

آخرش هر چی قرص قند و فشار و قلب مامانم بود خوردم

1402/05/06 17:39

دیدم از حموم اومدم بیرون گفتم سرم گیجه دیگه یادم نیومد تا دیدم تو درمانگاه هی بالا و پایین میپره جلوم

1402/05/06 17:40

بعدش کلی درد کسیدک شستشو و اینا تو بیمارستان 5روز

1402/05/06 17:40

وقتی اومدم خونه گفتم فقط طلاق

1402/05/06 17:40

تا یه ماه دقیق اولش نیومد فکر کرد قهر الکی هست برمی‌گردم

1402/05/06 17:40

بعد اومد رفتم تو اتاق نیومدم ببینمش بعد مامانش اومد با باباش گفتن شبا زیر پتو گریه میکنه هیچ جا نمیره حتی سرکار جیگرمون آتیش گرفته

1402/05/06 17:41

زیر بار نرفتم مامانم اینا هم هرچی گفتن گوش ندادم تا دادگاه و مشاوره دوم رفتم مشاوره سوم دیدم نشست گفت اگه برنگردی جان یه دونه خواهرم جان خودت خودم میکشم انقدر مشروب میخورم که سنگ کپ کنم منم گفتم تعهد مهظری بده رفیق مشروب دختر می‌ره کنار منو بیرون می‌بری و این کارا که نکردی تعهد داد مامان باباش هم امضا کردن

1402/05/06 17:43

وا

1402/05/06 17:43

الان 10ماهه عروسی کردیم عالیه

1402/05/06 17:44

پاسخ به

الان 10ماهه عروسی کردیم عالیه

توعقد اینکاررو میکرد

1402/05/06 17:44

گوشیش کامل چک میکنم سرکار خونه همش پیشمه بیرون میریم نه رفیقی نه دختری هیچی

1402/05/06 17:44

همه تموم شد

1402/05/06 17:45

آره عقد بودیم

1402/05/06 17:45

پاسخ به

گوشیش کامل چک میکنم سرکار خونه همش پیشمه بیرون میریم نه رفیقی نه دختری هیچی

خدارشکر?

1402/05/06 17:45

اما خیلی زجر کشیدم

1402/05/06 17:45

خیلی تحمل کردم

1402/05/06 17:45