ازمشهد آمدن شهرستان باز رفتن تربت خاستگاری ناامید شدن. شوهرم سرو صداکردم. چون میدونستم جواب رد میدهن من پسر چندسال ت زندگی شوهرم میشناسم رفتار درست حسابی نداره فقط یه تخته کم داره... حالا دختره درس میخونه خوش قیافه بوده گفته من عروس نمیشم اعصابم خراب کرد. شوهرم هزاربار گفتم به این اون کار نگیر که سر نمیگره بازم کارخودش میکنه دلم بهشون میسوزه خیلی خشحال بودن ذوقشون خورد
1403/01/10 19:59