روز دوم سقط رفتم شهرستان الیگودرز خونه بابا م اینا طبقه دوم یهو گربه اومد تو خونه قشنگ روبروم دور زد و رفت البته قبل جیع مونده بود جلوم نگاه میکرد روز ششم سقط رفتم تا دکتر بابت سونو و فاکتور باز همون گربه سیاه که یکم زیر دلش سفید بود اومد موند نگاهم کرد و رفت و دوباره بیرون نرفتم تا امروز رفتیم حسن حافظ جای تفریحی یهو همون گربه از طرف راستم اومد نشست و نگاهم کرد به شوهرم گفتم محمد همونه یچی پرت کن بهش بره پرت کرد رفت ایندفعه طرف چپم اومد باز زد. رفت دوباره طرف چپ اومد که دیگه گفتم پاشو بریم گربه سیاه با شکم مشکی ولم نمیکنه
1402/04/25 05:34