وای خداروشکرت زنگ زدم بابام رفت پیش دوستش لوازم خونگی داره
گفت شیشه شو باید از نمایندگیش سفارش بده

این کارو میکنم پ

مامانت این کارو با خواهرت کرد

دیشت شوهرم تو بار ازم پرسید ک چنه هیچی نگفتم

بعد موقع خواب تا صبح بغلم کرده بود خفه شوده بودم خودمو میکشیدم این ور اون هی نزدیک تر میشود دن صبح بود ک روم کردم اون ور پاش خورد ب دستم دردم گرفت دستمو بوس کرد دوباره بغلم کرد و باز خفه شودم تا بیدار شود

کلی دیشب نمیتونسم بخوابم

اوف الان خواب کورم کرده ولی باز نمیتونم بخوابم

اره منم خواستم بهت بگم نمایندگی داره و اونهای که لوازم داخلی یخچال یا موتور کولر میفروشن

تو چته پیاما بارو خوندم انگار ناراحتی

میام میگم فعلا صبر کردم ببینم چی میشه چه اتفاقی میوفته

ارع دیگ

چی نفهمیدم

چرا اخه بیرون رفت ک رفت

خب مامانم کلی کوچرو گشته بود پیداش نکرده بود

همم مامانم خونه نبوده رفته بوده بیرون درم باز گذاشته بوده کسی خونه نبوده

یه اتفاق برام پیش اومده منتظرم ببینم چی میشه میام تعریف میکنم

عه نگرانم کردی چی

همون ک میگفتی مادرشوهرم گف شب

بیا

چیزی نیس نگران نباش برام من مهم هست ناراحتم کرده و دپرس

نه بابا

ایشالا ک چیزی خوبی باشه

انشالله

بچه ها دیشب خواب عسل دیدم

چ خوابی