پاسخ به

من انقد گریه میکردم پیش مامانم داد میزدم ضجه میزدم

ووییی

میگفتم پشت به من می‌خوابه بهم توجه ندارم دوسم نداره
چپ می‌ره راست میاد نشست پاشد

پاسخ به

من انقد گریه میکردم پیش مامانم داد میزدم ضجه میزدم

واقعا مادر بودن سخته هااا?

پاسخ به

ووییی

بعدها فهمیدم کسخل شدم??

هیییی داگدیم ???

پاسخ به

بعدها فهمیدم کسخل شدم??

?

ارزو

جون

صبح بخاطر منوچ زود بیدار میشی

اره صب ازشرکت درمیاد میاد دنبالمون

هفت درمیاد

خب

دیگ الای هم خداکنع بیدار نشه

پاسخ به

خب

میریم خونه بخوابیم دیگ ?

پاسخ به

میریم خونه بخوابیم دیگ ?

خب دیگه چرا میزنی?

پاسخ به

خب دیگه چرا میزنی?

?میگی خب منتظری داستان تعریف کنم.هفت صب میریم خونه بشینم روش ?اونم ک از محالاته

پاسخ به

?میگی خب منتظری داستان تعریف کنم.هفت صب میریم خونه بشینم روش ?اونم ک از محالاته

نه خب گفتم یعنی فهمیدم?

غیر ممکن نیس عزیزم?

پاسخ به

نه خب گفتم یعنی فهمیدم?

?

پاسخ به

غیر ممکن نیس عزیزم?

?ن بابا هی میگه خسته م

پاسخ به

?ن بابا هی میگه خسته م

ارزو

دارو خریدی به منوچ نگیا

پاسخ به

دارو خریدی به منوچ نگیا

نه نمیگم.ولی می‌دونی چیه میترسم خونه باشه وقتی بسته رو میارن بفهمه ناراحت بشه

پاسخ به

نه نمیگم.ولی می‌دونی چیه میترسم خونه باشه وقتی بسته رو میارن بفهمه ناراحت بشه

این مدتی که قراره بیاد خودت درو باز کن

تازشم زنگ میزنن