برادر شوهرم شب نبوده صب ساعت 10 میرسه خونه میبینه صدا گریه دخترش تو کوچه س. میاد میبینه خانومش همینطور معلوم نبوده از چه ساعتی افتاده .بچه از کی داشته گریه میکرده .چندبار گریه کرده چندبار با گریه خودش خوابیده و بیدار شده . جاریم بیچاره چه زجری کشیده تا شوهرش برسه.چشاش باز بوده منتظر بوده یکی برسه دیگه برادرشوهرم ک میرسه به دخترش شیر خشک میده خیالش راحت میشه چشاشو میبنده دیگه باز نمیکنه
1403/07/16 17:29