مادران آبان و آذر۱۴۰۲

212 عضو

منم طبق روزای قبل گفتم خودش پامیشه درس میکنه دورهم بخوریم

1402/06/06 21:05

ساعت 11ظعرشد اومد ازاتاق بیرون هرچی ازدهنش دراومد گفت بهم

1402/06/06 21:06

جلوی خواهرشوهرم

1402/06/06 21:06

پاسخ به

ساعت 11ظعرشد اومد ازاتاق بیرون هرچی ازدهنش دراومد گفت بهم

??

1402/06/06 21:06

حتی ب بچه توشکمم گفت?نمیبخشمش

1402/06/06 21:06

پاسخ به

?مادرشوهرا عادت دارن .منم انقد حرف خوردم .ولی مادر شوعر ندارم الان .فوت شد

من طبقه پایین مادرشوهرم میشینم الان چندماه خونه مامانمم دیربه دیرمیرم اون خونه روم نمیشه جلوشون درازبکشم همش میشینم برااین فشار میاد بهم

1402/06/06 21:06

در جواب میکفتی شما مث مادرمی اینجام خونه خودته

1402/06/06 21:06

پاسخ به

در جواب میکفتی شما مث مادرمی اینجام خونه خودته

بخدا من هدفی نداشتم

1402/06/06 21:06

گفتم خونه خودش راحته مثل همیشه

1402/06/06 21:07

امااون بامن بدکرد

1402/06/06 21:07

پاسخ به

حتی ب بچه توشکمم گفت?نمیبخشمش

ب بچت چیکار داشت

1402/06/06 21:07

اومدتوخونه نوه دختریشو ک 5ماهش بودبغلش گرفت

1402/06/06 21:07

دادکشید سزم گفت همین یدونه نوه کافیه واسم

1402/06/06 21:07

هرچی دارم مال دخترم ونوم

1402/06/06 21:07

پاسخ به

امااون بامن بدکرد

الله اکبر امان از دست خانواده شوهر

1402/06/06 21:07

پاسخ به

دادکشید سزم گفت همین یدونه نوه کافیه واسم

بگو خیلیم عالی
بچه پدرومادر داره براش عزیزه کافیه

1402/06/06 21:08

بعدم گفت بگو من واس کی ارزش قائل بودم این همه سال و کلی فحش داد

1402/06/06 21:08

پاسخ به

هرچی دارم مال دخترم ونوم

واقعن جدی میگی

1402/06/06 21:08

شوهرمم سرکاربود

1402/06/06 21:08

پاسخ به

شوهرمم سرکاربود

تو هیچی نگفتی

1402/06/06 21:08

رو سیاهی همیشه ب زغال میمونه

1402/06/06 21:08

ازطبقه 4پابرهنه رفتم طبقه 2

1402/06/06 21:08

بزار بچت دنیا بیاد شیرین میشینه براشون

1402/06/06 21:09

اسانسورنداریم بدوبدو

1402/06/06 21:09

خونه همسایمون?

1402/06/06 21:09