اونشب خسته بودم مدرمادرشدهرم اومدن شوهرم به مادرش گفت مامان افرین بمون ساناز خیلی خسته ان بیچاره موند

مادرشو بزن کش بیاد بگو از جیب تو رفته زورت میاد

فاطی خیییلی دوسشون دهرم خیلی

چ جالب چجوری برا من گفته سه ماهگی برو چک کن پس؟؟

من‌گفتن یکماهگی چون بجه های تو کوچلو ترن گلم

قدر مادرتو بدون فاطی اینقد تو باردلری هواتو داشته تا الان

وا

فاطی کلا تکرار کن به یه ورن

اعصاب خودتو خراب نکن بچه هاتو بخوابون استراحت کن

بگو بهشون . من هر روز میگه تا یکیشو ببرم کمکت نگهش دارم گفتم اصلا

حالا پنج شنبه میخواد پدرشوهرم ختنه کنه پولشم خودشون میدن 3 روز مادرشوهرم میاد پیشم گفت تو بیا من قبول نوردن

بعضیا نمک نشناسن فاطی

الهی خدا بهت یه زوری بده احتیاج هیچکی نداشته باشی

چرااا شوهرت یه ذره دررک نداره بسم الله

پذیرایی نکن بلکه خجالت بکشه

من هیییچ نمیخوابم بقران

الان اونو شیر دادم خوابید دومیددارم شیر میدم

نه یه ثانیه بگو نمیتونم بچه هام جوونمن فاطی

وا مگه پسر دختر داره چقد بعضیا بیشعورن

میدونم بقران منم خسته ام افسرده وقت ندارم کنار شوهرم باشم اما شکر میکنم ای همه سال حسرت نداشتن بجه

سختیش دوسال فاطی

بگو تو که عرضه داری چیوهر وردی تا من ازت یاد بگیرم

پسر من اینجور پنیر میاره بالا

من میترسم تو خواب بالا بیاره

والا بخدا