The chronograph is started when the event is seen and stopped when it is heard. The chronograph seconds hand indicates the distance from the event on the telemetric scale. Telemeter: on account of most replica watches using a telemeter scale, best rolex replica Three different views from three different continents on the finalists in the Chronograph category at this years Grand Prix d . Audemars Piguet Replica Uk omegasphereco uk.

حرفِ دل

29 عضو

من نمیتونم بهتون بگم که «هر چی هم شد قوی باشین» ولی با وجود این همه سختی ها حتی اگه شده ی ذره اون چیز های کوچیکی که شادتون میکنه رو پیدا کنین لطفاً.
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/01/25 12:07

اشعار ناب:
مَن باشم و وِی باشد و مِی باشد و نِی
کِی باشد و کِی باشد و کِی باشد و کِی...

#مولانا
@takbitnab
🌹🌹🌹

کوله باریست پر از هیچ
که بر شانه‌ی ماست
گله از دست کسی نیست
مقصر دل دیوانه ماست..!

#قیصر_امین‌_پور
@takbitnab
🌹🌹🌹

‌‌می‌ایستد روبه‌روی پنجره
دست می‌کشد به موهایش می‌گوید:
پریدن ربطی به بال ندارد.
قلب می‌خواهد.
#گروس_عبدالملکیان‌
@takbitnab
🌹🌹🌹

1403/02/01 11:22

نه وقت برای
غصه خوردن درباره‌ی گذشتم رو دارم
نه حوصله برای ترس از آیندم،
هرچی شده حتما باید میشده!
هرچی هم قراره بشه؛
حتما باید پیش بیاد و تجربش کنم...
ترجیح میدم فقط زندگی کنم ..
فقط زندگی!
همین.
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/02/02 18:59

یه روزی میفهمی عمل کردن به حرفت بهتر از حرف زدنه؛ تنهایی بهتر از رابطه‌های نصفه و نیمه؛ سکوت کردن بهتر از بحثِ بی‌فایده؛ تمرکز روی‌ خودت بهتر‌‌ از دخالت در زندگی بقیه؛ و خودِ واقعیت بودن بهتر از تقلیدکردن از دیگرانه.
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/02/02 19:00

🔴 قانون پناهگاه

کوهنوردان کوه‌های آلپ با رسیدن به نیمه‌ی راه، در استراحتگاهی در آنجا استراحت می‌کنند.
صاحب آن استراحتگاه طی سالیان متوجه شده که اتفاق جالبی رخ می‌دهد:

وقتی کوه‌نوردان وارد استراحتگاه می‌شوند و گرمای آتش را حس می‌کنند و بوی غذا به مشام‌شان می‌رسد، برخی از آنان وسوسه می‌شوند و به همراهان خود می‌گویند:
"می‌دانی، فکر کنم بهتر است همین جا منتظر بمانم و شما به قله بروید و برگردید. وقتی برگشتید با هم پایین می‌رویم."

وقتی کنار آتش می‌نشینند و آواز می‌خوانند، جرقه‌ای از خشنودی آنان را فرا می‌گیرد.
در همین هنگام بقیه‌ی گروه لباس‌هایشان را می‌پوشند و مسیر خود را به سوی قله ادامه می‌دهند.

چند ساعت بعد فضای شادی‌بخشی کنار آتش وجود دارد و اوقات خوبی را در مأمن آرام، پناهگاه سپری می‌کنند، اما حدوداً سه ساعت بعد، آرام می‌شوند و به سمت پنجره می‌روند و به بالای کوه می‌نگرند و در سکوت به دوستان‌شان که در حال بالا رفتن از قله هستند، نگاه می‌کنند!

جوّ موجود در استراحتگاه از شادی و لذت به سکوت مرگ‌بار و غم‌انگیزِ مراسمِ تشییع جنازه‌ی خودشان تبدیل می‌شود.
متوجه می‌شوند که دوستان‌شان بهای رسیدن به قله را پرداخته‌اند.

چه اتفاقی افتاد؟
راحتیِ موقتِ پناهگاه، باعث از دست دادن باور آن‌ها به هدفشان شد و این برای هر یک از ما نیز ممکن است اتفاق بیفتد!

🔰 دقت کنیم، زندگی از دو قسمت تشکیل شده است:
قله‌ها و پناهگاه‌ها

در پناهگاه؛ امنیت و  آسایش وجود دارد،
خطری جان ما را تهدید نمی‌کند، اما برای تجربه ناب زندگی و صعود کردن و قرار گرفتن در اوج، باید با چالش قله رو‌به‌رو شد و بر آن غلبه کرد.

هیچ *** در پناهگاه قله‌ای را فتح نمی‌کند، اگر به قله فکر می‌کنیم باید با چالش‌های آن رو‌به‌رو شویم ...

پی‌نوشت: این حرف را برای شخص خودمان و برای سِیر عمومی یک جامعه بشنویم. رسیدن به قله، بدون چالش نیست ... #خستگی_ممنوع

#حمید_کثیری

1403/02/05 11:23

درباره ی تنهایی، چطور میتوان زیباتر و دقیق تر از میکل آنژ گفت : «من با چیزی زنده ام که دیگران از آن میمیرند»
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/02/07 21:52

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

گاهی میتوان به کوچکترین چیزها دلخوش بود....
مثل عطر همین گل های امین الدوله....
دلخوشی ها کم نیست....

1403/02/17 18:08

برای خودت دعا کن که آرامش داشته باشی❤️

🌼وقتی طوفان می آید، تو همچنان آرام باشی تا طوفان از آرامش تو آرام بگیرد.

🌼برای خودت دعا کن تا صبور باشی، آنقدر صبور باشی تا بالاخره ابرهای سیاه آسمان کنار بروند و خورشید دوباره بتابد.

🌼برای خودت دعا کن تا خورشید را بهتر بشناسی.
ﺯﻧﺪگى ﻫﻴﭻﮔﺎﻩ ﺑﻪ ﺑﻦبست نمیرسد، کافیست چشم باز کنیم و راههای گشوده بیشماری را فرا روی خود ببینیم.

❤️خدا که باشد، هر معجزه ای ممکن میگردد.

🌼ایمان داشته باش که قشنگترین عشق، نگاه مهربان خداوند به بندگانش است.
🌼زندگی را به او بسپار و مطمئن باش که تا وقتی پشتت به خدا گرم است تمام هراس های دنیا، خنده دار است...

1403/02/18 08:09

چرا عاقل کند کاری ....
که باز آرد ، پشیمانی؟!

1403/02/18 13:45

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭﮎ ﺷﺪﻥ ﺩﻟﻨﺸﯿﻦ ﺍﺳﺖ .
..
ﺍﯾﻦ ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ

ﻫﻤﺪﻣﯽ ، ﻫﻤﺮﺍﻫﯽ ﺑﺎﺷﺪ

ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺑﻔﻬﻤﺪ ...

ﻭ ﺑﺪﺍﻧﺪ ﮐﻪ ﺗﻮ

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺁﺭﺍﻡ ﻭ ﺻﺒﻮﺭﯼ

ﮐﻪ ﮔﺎﻫﯽ ﺑﯽ ﺣﻮﺻﻠﻪ می شوﺩ ...
@yeroozeno ❤️🍁

1403/02/21 09:25

تو کاسه و لیوان نیستی که اگر شکستی یکی با جارو و خاک‌انداز بیاد پی جمع کردنت. هر چند که تیکه‌های آدم شکسته خیلی بُرنده‌تر از شیشه‌ی شکسته‌ست، ولی خب شیشه توی خودش فرو نمی‌ره‌ توی بقیه فرو می‌ره. جارو و خاک‌انداز بردار و تیکه‌هات رو از روی زمین جمع کن تا بیشتر از این تیکه‌پاره‌ت نکرده‌ن. حالا می‌خوای بعدش برو توی سطل زباله یا چسب بردار و شروع کن به بازسازی ولی از روی زمین جمع شو و عذابت رو خاتمه بده
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/02/23 23:21

nini.plus/Tafsir1403

1403/02/28 08:49

لینک بلاگ تفسیر👆🏻

1403/02/28 08:49

"Over thinking"
اُور ثینکینگ، اسم یک نوع بیماری کشنده است و پایان و درمانی ندارد. فرد تا زنده است بر اثر فکر‌کردن زیاد به همه چیز به جای حل مشکلات، مشکلات بیشتری میسازد. افکار همانند سرطانی بدخیم در‌تمام وجود او ریشه میکنند و اورا از پای در میاورند.
افرادی که گرفتار این بیماری هستند دچار سردرد های مضمن میشوند و ممکن است صد سال عمر‌ کنند و این بیماری کوفتی دست از سرشان ور‌ندارد...
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/03/06 11:36

یه جا خونده بودم که نوشته بود؛
آدمای شکسته دو دسته ‌ان..
“اون‌هایی که یهویی از دست
یه نفر افتادن و شکستن
و اون‌هایی که یواش یواش
از دست همه تَرَک برداشتن…”
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/03/08 21:12

یادته؟!
اون شبی رو‌میگم که فک میکردی رسیدی به تهِش همون شبی که تا خودِ صبح اشک ریختی..
اون شب گذشت و بازم یه زندگیت ادامه دادی، بازم اشتباه کردی، بازم با موقعیت های سخت تر رو به رو شدی ولی هر بار قوی تر از قبل بودی..!
میخوام بگم هر سختی هر چقدرم سخت و تلخ باشه، هر چقدرم ترسناک باشه بالاخره میگذره و تو از پسش برمیایی!
فقط خواستم بهت یادآوری کنم که: باز میشه این دَر صبر کن..!
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/03/08 21:12

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

1403/03/10 23:09

می‌خوام یه چیزی بهت بگم که اگه
دوست‌داشتی یه جا بنویس بزار که جلو چشمت باشه:

"خدا جبران می‌کنه اون روزایی رو که اصلاً صبر کردن آسون نبود،
 اما تو صبر کردی...!"
باشه؟
⇢ @limonade ༊*·˚

1403/03/10 23:11

داستان زیبای توبه ی مرد جوان



در میان یاران پیامبراکرم صلی الله علیه واله جوانی بود که در میان مردم به حسن ظاهر شهرت داشت و کسی احتمال گناه در باره‌اش نمی‌داد. روزها در مسجد و بازار، همراه مسلمانان بود، ولی شب‌ها به خانه‌های مردم دستبرد می‌زد.

یک بار، هنگامی که روز بود، خانه‌ای را در نظر گرفت و چون تاریکی شب همه جا را فرا گرفت، از دیوار خانه بالا رفت. از روی دیوار به درون خانه نگریست. خانه‌ای بود پر از اثاث و زنی جوان که تنها در آن خانه به سر می‌برد. شوهرش از دنیا رفته بود و خویشاوندی نداشت. او، به تنهایی در آن خانه می‌زیست و بخشی از وقت خود را به نماز شب و عبادت می‌گذراند.

دزد جوان با مشاهده جمال و زیبایی زن، به فکر گناه افتاد. پیش خود گفت: « امشب، شب مراد است. بهره‌ای از مال و ثروت، و بهره‌ای از لذّت و شهوت!» سپس لختی اندیشید. ناگهان نوری الهی به آسمان جانش زد و دل تاریکش را به نور هدایت افروخت. با خود گفت:

«به فرض، مال این زن را بردم و دامن عفتش را نیز لکّه‌دار کردم، پس از مدّتی می‌میرم و به دادگاه الهی خوانده می‌شوم. در آن جا، جواب صاحب روز جزا را چه بدهم؟!»

از عمل خود پشمیان شد، از دیوار به زیر آمد و خجلت زده، به خانه خویش بازگشت. صبح روز بعد، به مسجد آمد و به جمع یاران رسول خدا صلی الله علیه واله پیوست. در این هنگام زن جوانی به مسجد در آمد و به پیامبر گفت:

«ای رسول خدا! زنی هستم تنها و دارای خانه و ثروت. شوهرم از دنیا رفته و کسی را ندارم. شب گذشته، سایه‌ای روی دیوار خانه‌ام دیدم. احتمال می‌دهم دزد بوده، بسیار ترسیدم و تا صبح نخوابیدم. از شما می‌خواهم مرا شوهر دهید، چیزی نمی‌خواهم؛ زیرا از مال دنیا بی‌نیازم.»

در این هنگام، پیامبر صلی الله علیه وآله نگاهی به حاضران انداخت. در میان آن جمع، نظر محبت‌آمیزی به دزد جوان افکند و او را نزد خویش فرا خواند. سپس از او پرسید: «ازدواج کرده‌ای؟»

- نه!

- حاضری با این زن جوان ازدواج کنی؟

- اختیار با شماست.


پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله زن را به ازدواج وی در آورد و سپس فرمود:«برخیز و با همسرت به خانه برو!»


جوان پرهیزکار برخاست و همراه زن به خانه‌اش رفت و برای شکرگزاری به درگاه خدا، سخت مشغول نماز و عبادت شد.


زن، که از کار شوهر جوانش سخت شگفت‌زده بود، از او پرسید: «این همه عبادت برای چیست؟!


جوان پاسخ داد:


«ای همسر باوفا! عبادت من سببی دارد. من همان دزدی هستم که دیشب به خانه‌ات آمدم، ولی برای رضای خدا از تجاوز به حریم عفت تو خودداری کردم و خدای بنده نواز، به خاطر پرهیزکاری و توبه من، از راه

1403/03/18 10:02

حلال، تو را با این خانه و اسباب به من عطا نمود. به شکرانه این عنایت، آیا نباید سخت در عبادت او بکوشم؟!»

زن لبخندی زد و گفت: «آری، نماز، بالاترین جلوه سپاس و شکرگزاری به درگاه خداوند است!»


منبع: عرفان اسلامی، حسین انصاریان، ج 8 ، ص254.
@ketabaz

1403/03/18 10:02

نصب اپلیکیشن نی نی پلاس

برای متنفر بودن ازکسانی که از من متنفرهستند اصلا وقت ندارم چون بسیارسرگرم دوست داشتن کسانی هستم که دوستم دارند.


1403/03/19 07:07

🔴 قدرت علمی امام جواد در مجلس معتصم

در زمان امام جواد علیه السلام، روزی «ابن ابى دُؤاد» که از علمای آن زمان بود، از مجلس معتصم بازمی‌گشت، در حالى که بشدت افسرده و غمگین بود. زُرقان که با ابن ابى دُؤاد دوستى و صمیمیت داشت، مى‌گوید: علت را از او جویا شدم. گفت: امروز آرزو کردم که کاش بیست سال پیش مرده بودم! پرسیدم: چرا؟ گفت: به خاطر آنچه از ابوجعفر (امام جواد) در مجلس معتصم بر سرم آمد! گفتم: جریان چه بود!

گفت: شخصى به سرقت اعتراف کرد و از خلیفه (معتصم) خواست که با اجراى کیفر الهى او را پاک سازد. خلیفه همه فقها را گرد آورد و «محمد بن على» (حضرت جواد) را نیز فرا خواند و از ما پرسید: دست دزد از کجا باید قـطع شود؟ من گفتم: از مچ دست. گفت: دلیل آن چیست؟ گفتم: چون منظور از دست در آیه تیمم: «فَامْسَحُوا بِوُجُوهِکُمْ وَاَیْدِیْکُمْ؛ صورت و دستهایتان را مسح کنید» تا مچ دست است.

گروهى از فقها در این مطلب با من موافق بودند و مى‌‌گفتند: دست دزد باید از مچ قـطع شود، ولى گروهى دیگر گفتند: لازم است از آرنج قـطع شود، و چون معتصم دلیل آن را پرسید، گفتند: منظور از دست در آیه وضو: «فَاغْسِلُوا وُجُوهَکُمْ وَاَیْدِیَکُمْ اًّلىَ الْمَرافِقِ؛ صورتها و دستهایتان را تا آرنج بشویید» تا آرنج است.

آنگاه معتصم رو به محمد بن على (امام جواد) کرد و پرسید: نظر شما در این مسئله چیست؟ گفت: اینها نظر دادند، مرا معاف بدار. معتصم اصرار کرد و قسم داد که باید نظرتان را بگویید. محمد بن على گفت: چون قسم دادى نظرم را مى‌گویم. اینها در اشتباهند، زیرا فقط انگشتان دزد باید قـطع شود و بقیه دست باید باقى بماند. معتصم گفت: به چه دلیل؟گفت: زیرا رسول خدا(ص) فرمود: سجده بر هفت عضو بدن تحقق مى‌پذیرد: صورت (پیشانى)، دو کف دست، دو سر زانو، و دو پا (دو انگشت بزرگ پا). بنابراین اگر دست دزد از مچ یا آرنج قطع شود، دستى براى او نمى‌ماند تا سجده نماز را به جا آورد

و نیز خداى متعال مى ‌فرماید: «وَ أَنَّ الْمَسَاجِدَ لِلَّهِ فَلَا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَدًا؛‌ سجده گاه‌ها (هفت عضوى که سجده بر آنها انجام مى‌گیرد) از آن خداست، پس هیچ *** را همراه با خدا مخوانید (و عبادت نکنید)» و آنچه براى خداست، قـطع نمى‌شود.

«ابن أبى دُؤاد» مى‌گوید: معتصم جواب محمدبن على را پسندید و دستور داد انگشتان دزد را قـطع کردند و ما نزد حضار، بى آبرو شدیم و من همانجا از فرط شرمسارى و اندوه آرزوى مرگ کردم.
(منبع : طبرسى، مجمع البیان، ج 10، ص 372)

1403/03/19 08:46

« درد دل»

بعضی ها حتی حرف خدا رو هم قبول ندارن!
آدم دردش میاد......
وقتی آیه قرآن براشون میذاریم....
میگن داری عقایدت رو تحمیل می‌کنی ، چرا نمیذارید بقیه هر جور دلشون میخواد زندگی کنند!!!

😔😔😔😔
قربونت برم خدا ، چقدر غریبی‌ رو زمین....

1403/03/20 08:37

نمي‌دانم باباطاهر تا چه اندازه به اين مقام‌ها دست يافته، امّا در شعر عالي مي‌گويد که:
یکــی درد و یکـی درمــان پسنــدد
یکی وصل و یکی هجران پسندد
من از درمان و درد و وصل و هجران
پسنــدم آنچــه را جانـان پسندد

1403/03/20 22:30

nini.plus/khatmeghoran12



لینک گروه ختم قرآن 👆🏻....
(قرائت روزانه پنج آیه با معنی )

1403/03/24 06:23