خواهرشوهرم زیاد غذاهارو خوب نمیپزه مجبور شدم پاشم سر پا غذا درست کنم اونم از خداش بود که من درست میکنم دیگه سر نمیزد ک کاری داری یا نه منم حوصله نداشتم هی صدا کنم بیا اینجا وایسا کنار دستم تا بهت بگم حداقل چیکار کنی... هیچی دیگه قبلشم اگه یادتون باشه اون خواهرشوهر دیگم اومده بو گند زده بود به اعصاب من و شوهرم یکی دوبار مجبور شدم خودم غذا درست کنم برا شوهرم اونم بخاطر خواهرش انگار میخاست تلافی کنه با منت کمکم میکرد خلاصه بگم ک هم انقباضاتم عصبی بوده هم مراعات نکردن خودم
1402/08/05 14:59