پاسخ به کی
دوسال بعد پرکشیدن. مرسانا
منو. هیچ دکتری مجوز بارداری نمیداد، بماند به چه دلیل هایی، هرروز تو مطب ها گذشت و هرروز نا امیدتر.....تا از همه بریدم
یه شب خواب دیدم، یه بچه مریض توی بغلم بود گفتم ببرمش حرم امام رضا، حرم امام رضا تو حرم حضرت رقیه بود، پیاده رفتم تا سوریه و تو راه با وجود مشکلات زیاد آخرش رسیدم، بچمو. گرفتن رفتن داخل حرم من پشت سرشون، دیدم همه ریختن دورش اون بچه مریض خوب شده، نگاش میکردم میگفتم بچم خوب شده?دیدم صدای یه مردی میاد داره عربی باهام حرف میزنه، خادم گفت گوش کن آقا باهات حرف میزنه، گفتم چی میگن؟ گفت دعا برای امام جواد میخونن
دعاشون تموم شد گفتن ما به وعده خود عمل کردیم بچتو بغل کن برو، اومدم برم گفتن پنهونش کن، کردمش زیر چادر، گفتم اگر کشی دید چی بگم؟ بگم اسمش چیه؟ گفتن بگو رضا بگو جواد،،، به خودم گفتم بچم دختره چرا اسم پسر..........
من حامله بودم و این خواب دیدم و نمیدونستم، طبق خوابم بارداریم پنهون کردم از همه، واینکه تا روز زایمان من خیال میکردم پسره و اسمشو گذاشته بودم رضا
1401/12/27 00:28