👩🏻‍🍳آشپزخونه مامان آتاناز🍳🍜

145 عضو

چطور بود مگه ازدواجت

1402/08/15 22:40

بد فقط یکبار اومدخاستگاریم بابام گفت نامزده داره پسرعموشه ولی بابام واقعا ب برادرزادش دلش بود خلاصه گوشیمو دیدن کتک وبدبختی گفتن این گوشی فقط بگوکی داده منم ازهمه چی گذشتم

1402/08/15 22:41

گفتم کسی داده ک دوسش دارم اونم همش پیام میداد ولی دوروز شب وروزم کتک بود اجی بزرگم درجریان بودگفتم به بگوک گوشیم گرفتن دیدم عموشو فرستاد ک اجازه بدید بیایم خاستگاری خلاصه اومدن وقرارنامزدی و...گذاشتن بد7سال انتظار الان سه ساله ازدواج کردیم یه پسر7ماهه داریم

1402/08/15 22:46

چطوربود

1402/08/15 22:47

جواب ندادی

1402/08/15 23:05

هیچی بابا منو دید اومد خواستگاری بعد از ظهری با مامانش بعد پنج دقیقه تو اتاق صحبت کردیم بعدشم پسفرداش رفتیم. ازمایش خون

1402/08/15 23:15

😂😂😂

1402/08/15 23:15

😂😂

1402/08/15 23:29

راحت الحلقوم

1402/08/15 23:29

بخدا

1402/08/15 23:36

😂😂

1402/08/15 23:36

خانوما میشه تخم مرغ بدم بچم؟ 6ماه و 15روزشه؟

1402/08/15 23:49

اگه خودش خواسته که خوبه ولی منظورم میتونستید تلافی این چندسال دوری رو تنها باشید شوهرت کدوم شهره چطوری با یه جلسه چت اومد خواستگاری

1402/08/15 23:51

😂😂😂

1402/08/15 23:52

سلام مامانا
اگه تو خونه لوله بارفیکس دارید که تاب بهش بستین برای بچه تون هر دفعه قبل سوار کردنش چک کنید سفت باشه
من چند روز بود هی میدیدم تاب بچم میاد پایین
بعد امشب یهو آب‌جوش ریخت رو دستم بچمم غر میزد شوهرم بردش رو تاب تا گذاشتش لوله بارفیکس با تاب اومد پایین فقط خدا رحم کرد تو سر بچه نخورد
خورد تو سر شوهرم و جلوتر از بچه افتاد زمین
بچمم با تاب کف زمین ولی چون پایین بود خدارا شکر طوری نشد تاب مثل تشک زیرش پهن شد
خیلی مواظب بچه هاتون باشین

1402/08/16 00:15

وای خواهر چی کشیدی تو.دلم یجوری شد برات.خدا حواسش هست ولی ما همچنان غر وناله میکنیم

1402/08/16 00:20

خانوما سوالمو جواب ندادید بچم 6ماه و 15روزشه میشه تخم مرغ بهش بدم؟

1402/08/16 00:46

بچه منم همسن بچه شماست.من زرده رو باکره میدم

1402/08/16 01:58

من صبح بهش دادم زرده با کره
پسرم 5 ماه و 27 روزشه

1402/08/16 02:10

آره زرده رو با کره و شیر خودت مخلوط کن بده بخوره
نوش جونش

1402/08/16 06:17

یک جلسه نبودکه اگردقت کرده باشی دیدی گفتم توگروه بامابود فهمیدم پسره درش اوردم اصلا چت نمیکرد من مدیرگروه بودم

1402/08/16 07:26

تواون مدت که زیرابی بود میدونست چطوریم ومشکلم چیه

1402/08/16 07:27

اونم بایک دختردوست بود به نیت ازدواج ولی نشد تنهابودچسبید بهم به خواست خدا

1402/08/16 07:27

هروز صبح شوهرمو نگاه مبکنم میگم خدایا شکرت تموم شد سختیایی که کشیدم

1402/08/16 07:28

بعد یروز من داشتم اونایی که حرف نمیزدن رو حزف میکردم حزفش کردم واومد پیوی

1402/08/16 07:29