از وقتی دخترم مریض شد پیش خودم نبود ا خونه مادر بزرگش اینا برده برده بودنش ازش مراقبت میکردن ومن هرروز بعد ظهر به دیدنش میرفتم پیش من نمیومد یه هفته خونه مادر بزرگش بود منو کنار گذاشته بود فقط وابسته به یکی ازعمه هاش بود منو مامانش حساب نمیکرد محل نمیزاشت چون من همش تو خونه عصبی میشدم وقتی خواهرشو اذیت میکرد یاکارای الکی انجام میداد میزدمش داد میزدم سرش عصبی میشدم بااین که غروب میرفتم پیشش دلتنگش میشدم گریه میکردم خونمون دیگه تصمیم گرفتم ودعا ونزر کردم بچمو خوب باشه دیگه رفتارم باهاش درست کنم مهربون باشم مامان خوبی باشم براش شکر خدا تونستم این کارو کنم خدایا شکرت 😭🙏📿📿
1403/05/24 22:37