بخدا من یکیو دیدم تو خونه پدرش بوده میخواسته طلاق بگیره بعضی شبا همه که میخوابیدن درو باز میذاشته پسره میومده تو ..میبردش تو اتاق میخوابیدن بعد پسره میرفت یواشکی....چن بار این کارو تکرار کرده ببین دیگه چه دلی داره نمیترسه بابا ننش ببینن...یبارم باباش میبینه از ترس ابروش نمیتونه کاری کنه به پسراشم چیزی نمیگه تا نزنن خواهرشو بکشن بیفتن زندان
1402/12/01 00:19