بچه ها خیلی کسلم همش کارای تکراری روز وشب تکراری اه شبم که این آقا وخانواده اش میان باید خدمت رسانی کنی همش چون از سرکار میان اه زودتر لحظه شماری میکنم برم یعنی غروب به بعد شام درست کن چایی بده فلان کن کف پام درد میکنه از بس سرپا وایمیسم شوهرم بی بخار هیچی نمیفهمه حالا عمرا اون برادرشوهرم زن بگیره زنشو در راه اینا شهید کنه اون زن بگیره ها میزاره میره خودشم میگه مثلا مادرش میگه بعدا خواستیم خونه بخریم سه تا باهم بخریم اون میگه منو قاطی نکنید شوهر من ساکت نگا میکنه اسگل حالا امسال ما اجاره کردیم ولی واس سال بعد باید بخریم خونه
کارام زیاده ولی حال ندارم بکنم از بس پسرم اذیت میکنه دندون در میاره گریه پشت گریه الان خوابه
1403/03/08 14:55