من با شوهرم دعوام شده بود بعد مامانم با شوهرم بحثش شد گفت باید از خونم بره بیرون مامانت بعد دعوا بیشتر شد من جمع کردم ک باهاشون برم زنه اومد صداشو انداخت رو سرش همه چی بهم گفت گفت من نگهت داشتم من میومدم خونت رو تمیز میکردم و.... یه عالمه حرف دیگ
1402/08/04 13:15