حسن ب من میگ کار نگو بهم من حصله ندارم شیشه شو نمیشوره چ برسه کارا دیگ

ینی از زانو درد و دست درد مینالم فقط

اللن رفتم دکتر دوقلو داش زنه ی دختر ی پسر دوتا دست هاشون 6 انگشته بودن دکتره با نخ بست بیوفته مامانه زجه میزد

عجببب
واقعا سخته تنهایی خیلییی سخته من که نمتونم همه هستن کمکم

ای وای

بهش میگن منگوله

😢

اره بیچاره

اوووف

برا بچه ای ک تب داره چ غذایی پیشنهاد میدین

خداروشکر

زینب خودتو نابود نکن جوونی هنوز

نکن این کارو با خودت

واقعا منم تو بارداری خیلی تنها بودم مجبور بودم بلند شم غذا درست کنم وگرنه از گشنگی میمردم دیگه سپرده بودم بخدا بچمو

اتفاقا مرضیه جون آدم وقتی بعد از یه مدت به راهی که رفته و صبری که کرده نگاه میکنه به خودش افتخار می‌کنه

خدا مادرتو حفظ کنه برات پریسا

😞

قوی تر میشی

زینب اونروزی خوابت دیدم

خواب دیدم یه هواپیما تو خونه پدرم فرود میاد😂😂😂 بعد وقتی ادما هی پیاده میشن میگن از قم اومدیم بریم کربلا بعد من تو دلم یادت تو بودم هی نگاه میکردم دیدم عباس با همون عکس محرمیش که شال سبز گردنش بود پیاده شد به بچه کلاس اولی ها میخورد ولی قیافش همون بود

بعد بهش گفتم مامانت گفت تو راهه بعد اومدین خونه ما بهم گفتی برو فلان کمد مادر شوهرت قهوه بیار برام درست کن😐😐😐😐

دیگه داشتیم قهوه می‌خوردیم تا صب که بیدار شدم😂😂😂

صب رفتم تو کابینت مادر شوهر نگاه کردم قهوه چه داشت 😂😂😂😂😂😂

دختراا صدرا باهام بحث میکنه😂😂😂دستشو میاره جلووو چشاش ریز میکنه و تتد تند میگه گه په ده مه زه را😂😂😂😂😂😂😂