Aramesh:
من گفتم که از قبل درد داشتم خفیف بود ولی شب قبلش درد داشتم میگرفت ول میکرد حرکاتش کم میشد صب رفتم معاینه دوسانت بود گفت برو خونه سه ساعت راه برو ناهار بخور سه بیا اومدم رفتم پارک راه رفتم ورزش اومدم رفتم نیم ساعت زیر اب گرم دو لیوان اب نبات نعنا خوردم رفتم معاینه شدم همون دو بود بعد گفت چون حرکتش کند میشه و دستگاه دردتو نشون داد باید بستری شی ولی ممکنه تا دوروز دیگم نزایی منم بستری شدم و ساعتی یکی دو تا نوار‌گرفتن و معاینه کردن و هی بلند میشدم تند تند راه میرفتم گفتن خودت ادیت نکن فک نکنم بتونی بعدگفتم نهایت تلاشم میکنم بعد گفت خرما‌و‌کیک‌ابمیوه‌بخور فقط کیک‌ابمیوه‌خوردم‌بعد‌اومد معاینه گفت که خدا‌خیرت بده منو‌کشتی شل بگیر پرستار اومد پاهام گرفت تا اون یکی معاینه‌کرد چقدم فشار داد یهو کیسه اب ترکید کل تخت تا پشت کمر خیس لختم کردن لباسم عوص کردن بعد داشت سرم عوض میکرد بره یهو درد گرفتم قلبم داشت میگرفت اشاره کردم گفتم قلبم درد میکنه دستگاه گذاشت کند بود ضربانم بعد حرکتاش هم کند ترسیدن دستپاچه شدن تخت گذاشتن کنار تخت یاو کشیدنم روش بردنم اتاق عمل از کمر بیحس کردن پاهام شروع به گرم شدن کرد بعد تیغو زد سوزش میداد مث اینکه سوزن بزنی اونجور گفت درد داری‌گفتم حس‌میکنم سوزن فرو میکنن گفت اره تیغ زدم باهام حرف زد ببینی هوش و حواسم دارم اسم خودم دخترم پرسید بعد به خواب عمیقی فرو رفتم و هیچی نفهمیدم یهو صدا جانان اومد فک کردم یکی دیگه اس اورد گذاشت رو سینم چن بار بوس کردم نتونستم حرف بزنم پرستار گفت مبارک باشه هیچ‌نگفتم بعد پیش پرستارا گفت بش تبریک گفتم تحویل نگرفت تو‌اتاق عمل درد گردن داشتم حس کردم‌خورد دستگاه گرمایش اوردن بعد بردنم بخش ریکاوری بیحسی بره پا چپم تکون میدادم راست نتونستم تا سه ساعت هر چی امتحان کردم نشد گفت برمیگرده نگران نباش دیگه بردنمون اتاق بچه رو شیر خشک دادن خوابید منم گهگاهی خوابیدم و فرداشم تا ناهار هیچی‌نخوردم یعنی 24 ساعت بعد اب جوش دادن بم برد شستم پوشکم کرد لباس کرد تنم بعد گفت راه برو جونم در اومد سوپ و اینام نخوردم گفتم پرهیزم یه برنج ساده خوردم و کم کم راه میرفتم ولی گفت شکمت کار کرد الکی گفتم اره که مرخص شم بعد دفعه بعد دیدم راستکی شکمم کار کرد شربتم دادن کار نکرد بخورم هیچی شب مرخص شدم اومدم خونه ولی خیلی سختم بود تازه اثر داروها پمپ درد تا این روز بود متوجه نشدم بعدش سخت بود دیروزم رفتم حموم شوهر اومد پانسمان باز کرد حمومم کرد جونم رفت دیروزم تا حالا همش سر پا یا چهار زانو نشسته بخیه هام
1402/11/19 20:24
18 عضو
