وااای عاشق شخصیت جین هستم . کتاب رمانه . درباره یه دختره که پدر مادرش فوت میکنه میفته دست زن داییش اونم کلی اذیتش میکنه میفرستتش یه مدرسه ی تربیتی که درواقع شکنجه گاهه که مذهب رو سخت میگیرن اونجا بزرگ میشه از اونجا میره یه خونه ایی معلم بشه که صاحب خونه یه مرد مغرور و خشن و پولداره ولی عاشق جین میشه وکلی کشمکش و اخر جین میفهمه اقاعه زن داره ولی دیونس و توی زیر زمین نگهش میداره روز عروسیشون میفهمه و از اونجا که مسیحی ها نمیتونن همزمان دوتا زن بگیرن و جین ادم مذهبی بوده با عشق فراوون و با وجود التماس های مرده شبانه فرار میکنه کلی بدبختی میکشه ولی وارد این گناه نمیشه یه روز همش تو خواب مرده رو میبینه میره پیششون میفهمه کل خونه اتیش گرفته توسط اون زن دیونش و خواسته خود کشی کنه و مرده رفته اونو نجات بده خودش میوفته و یه دست قطع و چشمش کور میشه جین میره پیشش و مرده میگه این رویاس یا واقعیت که دیگه باهم بغل و ماچ و موچ😂
1402/11/03 20:50