#چالش
دوران عقد اومده بودم خونه همسرم اینا پنکه ایستاده داشتن تو سالن بعد از بیرون اومدیم مانتوم رو حالت چوب لباسی انداختم رو پنکه بعد مادرشوهرمم شب خونه نبود ما هم تو سالن خوابیدیم تاااااا صبح هی بیدار میشدم با پنکه سلام علیک میکردم😅😅😅😅😅😅 تو تاریکی شکل ادم بود بعد من تو خواب و بیداری فکر میکردم مادرشوهرم اومده
خلاصه تا صبح دهن همسر رو سرویس کردم😅😅😅😅😅😅
1402/11/06 16:51