نون و پنیر و دوستی

288 عضو

ولی فاطمه من همسر من یه وضع مالی نسبتا خوبی داره .....تو اگه شوهرت به دائیش از نظر مالی و کاری کمک کنه بعد بهش بگی ماشینمو عوض کن بگه پول ندارم چی میگی؟؟

1403/06/07 03:31

بهش بگو
ولی نرم بگو اگه نداشته باشی چشم درکت میکنم و خواسته زیادی ندارم ولی من بچه نیستم متوجه میشم که داری پس باید برای من و کارن صدتو بزاری ما قرار نیست دور از جونت الی جان بعد 120 سال پولدارترین آدم قبرستون باشیم تا وقتی شما عزیزم داری زحمت میکشی باید خودت و خانواده ات لذت ببرند شما به دایت پول میدی ولی حاضر نیستی من و پسرتو خوشحال کنی در اصل من باید از شما راضی باشم تا حال و هوای خونت حالش خوب باشه

1403/06/07 03:42

اما من خودم چرا نمی‌دونم هرچی تعریف میکنم هم حقیقت میگم هم واقعی اما مقابلم گارد میگیرن یا میگن دروغ میگی😂😂😂😂برای همین یه عده همیشه مخالفم هستن

1403/06/07 14:48

این جاها جرائت نداری از خودت یه چی بگی سریع میگن شروع کرد که خودشیفته س🤔😂😂😂

1403/06/07 15:11

خود منی🤣منم عصبی داد میزنم شوهرم بزور کنترلم میکنه😂😂😂😂ولی بعدش ساکت ساکتم..

1403/06/07 15:21

من خودمم چند روزیه زیاد نیستم🙁

1403/06/07 15:58

نه برا اون نی
خواهرم طلاهاش دستم‌بود با پولاش
2 ساله دستمه چون خونه ما نگهبان داره امنه داده دست من نمیدونم بهش میگم‌ میگه نه برا من نی

1403/06/07 16:16

خوب پس برو خرید😂

1403/06/07 16:18

اوف با من پس هم عقیده و هم سلیقه ای😍😍

1403/06/07 16:22

خوبین

1403/06/07 16:25

فایده نداره سالی یه ماه مرخصی داره

1403/06/07 16:36

پسره منم دو سال بود یه شب با دختر عمه ش زیاد بازی کرده بودن می‌خندیدن
بعد وقتی خوابیده بود دقیقا تو خواب بلند بلند می‌خندید همون حرفا رو تکرار میکرد😂

1403/06/07 16:38

الی

1403/06/07 16:44

چه عجب😂

1403/06/07 16:52

منم یادم دادن به پشت دراز بکشه صورتش ب زمین پارچه بنداز روش تابه داغ میزارن بعد یه مشت نمک بریز تابه داغ بالاسر کسی که ترس کرده بعد نمک ریز جلز ولز کرد بزن ب بدنش سریع برداری بعد بین جارچوب در ودراز بکشه

1403/06/07 17:01

خیلی تشنه ام میشه هرچی آب میخورم تشنگیم رفعه نمیشه تا چای نخورم شماهم اینجوری هستین

1403/06/07 20:47

اما خب نمیتونم بزنم

1403/06/07 23:13

ولی دوران عقد یکم‌خوب رشد کردن چون دیگ ظرف شستنو هم ب اجیم سپردم😂

1403/06/07 23:15

بعد من استرسی بشم هم با دندون میکشمش

1403/06/07 23:17

من یه سوتی دیگه از شوهر بگم . من و همسرم و مامانم رفتیم بستنی بخوریم دربند .یه فضای باز بود صندلیا . من و همسرم رفتیم سفارش بدیم اقاعه گفت کجا میشینید ( منظورش کجای محوطه که بیاریم اونجا) همسرم گفت شهرری 😂😂😂من پوکیدم.

1403/06/07 23:20

تو از ذوقش شلوارتو خیس کنی🤣🤣🤣

1403/06/07 23:52

من نه مجردم .نه همسرم فهمیده ست🤣🤣🤣دارم دق میکنم

1403/06/07 23:57


اخی

1403/06/08 01:03

اینا مال سه سال پیش 1400😂😍

1403/06/08 14:32

منن

1403/06/09 13:45